"اسکندرنامه" از پنج‌ گنج نظامی

موسسه سروش پژوهان ایرانیان
موسسه سروش پژوهان ایرانیان


"اسکندرنامه" آخرین بخش از "پنج گنج" نظامی است که داستان زندگی "اسکندر مقدونی" را روایت می‌کند، اما برخلاف روایت‌های تاریخی، او را نه‌تنها یک فرمانده‌ی فاتح، بلکه یک پادشاه حکیم و جویای حقیقت نشان می‌دهد. این کتاب دو بخش دارد: "شرف‌نامه" که درباره‌ی فتوحات و ماجراجویی‌های اسکندر در سرزمین‌های مختلف است، و "اقبال‌نامه" که بر جنبه‌های فلسفی و عرفانی زندگی او تمرکز دارد. اسکندر در طول سفرهایش، از شاهان و سرزمین‌های گوناگون عبور می‌کند، دانشمندان را گرد خود جمع می‌کند و به دنبال حکمت و رازهای جهان می‌رود. او در جستجوی "آب حیات" راهی تاریکی‌ها می‌شود، اما موفق به یافتن آن نمی‌شود. در اواخر زندگی، به این نتیجه می‌رسد که قدرت و فتوحات دنیوی ناپایدارند و ارزش واقعی در خرد و معرفت نهفته است. سرانجام، در اوج قدرت، مرگ به سراغش می‌آید و او با آگاهی از ناپایداری دنیا، از جاه‌طلبی‌های خود دست می‌کشد. نظامی در این اثر، اسکندر را نمادی از انسان جویای حقیقت معرفی می‌کند که در مسیر رشد و آگاهی، از فرمانروایی به مقام یک عارف و فیلسوف می‌رسد

📌نماد شناسی اسکندرنامه از نظر سایه های شخصیتی :

اسکندرنامه اثری است که افسانه و تاریخ را درهم می‌آمیزد و اسکندر را نه‌تنها به‌عنوان یک فاتح، بلکه به‌عنوان جوینده‌ی حقیقت و حکمت به تصویر می‌کشد. در این داستان، اسکندر از یک فرمانده جاه‌طلب به یک سالک دانا و در جستجوی جاودانگی تبدیل می‌شود. این سفر سفری برای عبور از سایه‌های شخصیتی و رسیدن به روشنایی حقیقت است.

اسکندرنامه را می‌توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد:

- اسکندرِ فاتح: جنگجو، جاه‌طلب و سلطه‌گر

- اسکندرِ حکیم: جویای خرد، عارف و سالک حقیقت

در این مسیر، اسکندر با چالش‌های درونی و بیرونی مواجه می‌شود و از خلال این چالش‌ها به تکامل شخصیتی می‌رسد.

سایه‌ی جاه‌طلبی و عطش قدرت (اسکندر در آغاز)

🔹 نماد: اسکندر در ابتدا جوانی است که تشنه‌ی فتوحات و گسترش قلمرو خویش است. او باور دارد که قدرت می‌تواند او را جاودانه کند و با تسخیر جهان، نام خود را در تاریخ ثبت کند. این مرحله نماد سایه‌ی جاه‌طلبی، سلطه‌گری و فریب قدرت است.

سایه‌ی بی‌رحمی و نابودی تمدن‌ها (تخریب شهرها و نبردها)

🔹 نماد: در مسیر فتوحات، اسکندر تمدن‌های بسیاری را نابود می‌کند و پادشاهان بسیاری را شکست می‌دهد. اما در عین حال، با چالش‌های اخلاقی مواجه می‌شود: آیا این فتوحات واقعاً ارزش دارد؟ آیا نابودی دیگران بهایی است که باید برای جاودانگی پرداخت؟

سایه‌ی خردمندی و جستجوی حکمت (روی آوردن به فیلسوفان)

🔹 نماد: اسکندر کم‌کم متوجه می‌شود که قدرت جسمانی و فتوحات، تنها بخشی از زندگی است و حکمت ارزش بالاتری دارد. او به سوی فیلسوفان و حکیمان روی می‌آورد تا از آن‌ها بیاموزد. این مرحله نماد عبور از سایه‌ی غرور و پذیرش دانش و خرد است.

سایه‌ی مرگ‌اندیشی و جستجوی جاودانگی (سفر به سرزمین ظلمت)

🔹 نماد: اسکندر که حالا به محدودیت‌های قدرت خود پی برده است، در جستجوی آب حیات و جاودانگی سفر می‌کند. این مرحله نماد هراس از فنا، وسوسه‌ی جاودانگی و تلاش برای غلبه بر مرگ است. اما در نهایت درمی‌یابد که جاودانگی در این جهان ممکن نیست و تنها خرد و دانایی می‌تواند انسان را جاودانه کند.

سایه‌ی پذیرش سرنوشت و درک فناپذیری (بازگشت به بابل و مرگ اسکندر)

🔹 نماد: پس از سال‌ها تلاش، اسکندر متوجه می‌شود که هیچ انسانی از مرگ نمی‌تواند بگریزد. او به بابل بازمی‌گردد و در بستر مرگ، وصیت می‌کند که دستانش را از تابوت بیرون بگذارند تا مردم ببینند که حتی بزرگ‌ترین پادشاهان نیز با دستان خالی از دنیا می‌روند. این لحظه نماد پذیرش سرنوشت، درک فانی بودن زندگی و عبور از سایه‌ی ترس از مرگ است.

📌 تحلیل نهایی: اسکندرنامه، سفری از قدرت به خرد و از جاه‌طلبی به حقیقت

پنج سایه‌ی اصلی که در اسکندرنامه بررسی شده‌اند:

1️⃣ سایه‌ی جاه‌طلبی و عطش قدرت (اسکندرِ فاتح و کشورگشا)

2️⃣ سایه‌ی بی‌رحمی و نابودی تمدن‌ها (جنگ‌های خونین و تخریب)

3️⃣ سایه‌ی خردمندی و جستجوی حقیقت (مشورت با فیلسوفان و حکیمان)

4️⃣ سایه‌ی مرگ‌اندیشی و جستجوی جاودانگی (سفر به سرزمین ظلمت و آب حیات)

5️⃣ سایه‌ی پذیرش فناپذیری و عبور از ترس مرگ (مرگ در بابل و وصیت نهایی)

🔹 نتیجه:

اسکندر از یک پادشاه جاه‌طلب به یک جوینده‌ی حقیقت تبدیل می‌شود.

او درمی‌یابد که قدرت و ثروت ناپایدارند، اما خرد و حقیقت جاودانه‌اند.

مرگ، پایان زندگی نیست، بلکه نقطه‌ای برای آغاز درک عمیق‌تر از حقیقت است.

جاودانگی نه در جسم، بلکه در یاد و خرد نهفته است.

✨ درس نهایی: بزرگ‌ترین پیروزی، نه در جنگ، بلکه در یافتن حقیقت و پذیرش فناپذیری است.


📌سفر قهرمانی جوزف کمپل شامل چندین مرحله است که قهرمان از دنیای معمولی خود فراخوانده می‌شود و وارد دنیای جدیدی می‌شود که در آن با چالش‌ها و دشمنان مواجه می‌شود. در این مسیر، قهرمان از یک راهنما یا استاد کمک می‌گیرد، با مشکلات و تضادهای درونی خود روبه‌رو می‌شود، و در نهایت از این تجربیات برای رشد و تحول استفاده می‌کند. پس از پیروزی بر موانع، قهرمان به دنیای خود بازمی‌گردد، اما با آگاهی و قدرت جدیدی که به دیگران کمک می‌کند. این سفر نشان‌دهنده‌ی فرآیند تغییر و تکامل فردی است.

📌مراحل سفر قهرمانی جوزف کمپل :

۱) چگونه «اسکندرنامه» نمونه‌ای از سفر قهرمان در نظریه‌ی یونگ است؟

پاسخ کوتاه:
«اسکندرنامه» یکی از کامل‌ترین نمونه‌های سفر قهرمان است که در آن، اسکندر از یک فرمانروای جاه‌طلب به فیلسوفی خردمند تبدیل می‌شود. این داستان، نمادی از رشد روانی و عبور از سایه‌های شخصیتی برای رسیدن به آگاهی برتر است.

جزئیات آموزشی:
در نظریه‌ی یونگ، سفر قهرمان شامل فراخوان به ماجراجویی، عبور از آزمون‌ها، مواجهه با سایه‌ها، و رسیدن به خود حقیقی است. در «اسکندرنامه»:

  • اسکندر از یک پادشاه جنگجو به فردی خردمند و جویای حقیقت تبدیل می‌شود.
  • در مسیر فتح جهان، با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود که او را به سمت درون‌نگری و خودشناسی سوق می‌دهند.
  • در نهایت، او درمی‌یابد که قدرت مادی، ارزش نهایی نیست، بلکه حقیقت و خرد جاودانه‌اند.


۲) چگونه فتوحات اسکندر، نمادی از غلبه بر سایه‌های شخصیتی و آزمون‌های روانی است؟

پاسخ کوتاه:
فتوحات اسکندر، تنها جنگ‌های فیزیکی نیستند، بلکه نمادی از نبرد درونی او با سایه‌های شخصیتش، مانند تکبر، شهوت قدرت و توهم جاودانگی هستند.

جزئیات آموزشی:
در تحلیل یونگی، سایه بخشی از شخصیت است که فرد از پذیرش آن هراس دارد. در مسیر فتوحات، اسکندر با آزمون‌هایی مواجه می‌شود که باعث رشد او می‌شوند:

  • در ابتدا، اسکندر مغرور و تشنه‌ی قدرت است.
  • پس از مواجهه با حاکمان مختلف، درمی‌یابد که قدرت، همیشه مساوی با خرد نیست.
  • پس از سفرهای زیاد، به درک عمیق‌تری از زندگی و زوال قدرت مادی می‌رسد.

این نشان می‌دهد که مبارزه‌ی واقعی، نه با دشمنان بیرونی، بلکه با ضعف‌ها و سایه‌های درونی فرد است.


۳) چگونه جستجوی اسکندر برای آب حیات، نمادی از جستجوی ناخودآگاه برای جاودانگی و خرد است؟

پاسخ کوتاه:
جستجوی اسکندر برای آب حیات، درواقع جستجویی برای جاودانگی و درک معنای عمیق‌تر زندگی است. این سفر، نمادی از عبور از محدودیت‌های مادی و رسیدن به آگاهی روحی است.

جزئیات آموزشی:
در بسیاری از اسطوره‌ها، آب حیات نمادی از خرد جاودانه و آگاهی برتر است. در «اسکندرنامه»:

  • اسکندر به دنبال جاودانگی است، اما به آن دست نمی‌یابد.
  • این شکست، نمادی از درک محدودیت‌های انسانی و پذیرش فناپذیری است.
  • او درمی‌یابد که جاودانگی واقعی، نه در بقا، بلکه در خرد و دانشی است که باقی می‌گذارد.

این بخش، نشان‌دهنده‌ی بلوغ قهرمان است که از یک جنگجوی جاه‌طلب به فردی کهن‌الگو (Mentor) تبدیل می‌شود.


۴) چگونه مواجهه‌ی اسکندر با حکیمان و فیلسوفان، نمادی از ورود به مرحله‌ی کهن‌الگوی خردمند در نظریه‌ی یونگ است؟

پاسخ کوتاه:
مواجهه‌ی اسکندر با حکیمان، مرحله‌ای است که او از یک جنگاور به یک خردمند تبدیل می‌شود و به جای تسلط بر سرزمین‌ها، در جستجوی حقیقت می‌رود.

جزئیات آموزشی:
در نظریه‌ی یونگ، یکی از مراحل سفر قهرمان، مواجهه با کهن‌الگوی خردمند است، جایی که فرد از دنیای مادی عبور کرده و به درک معنوی می‌رسد. اسکندر در «اسکندرنامه»:

  • با فیلسوفان و زاهدان دیدار می‌کند که به او می‌آموزند قدرت، ناپایدار است.
  • در می‌یابد که دانش، برتر از فتح است.
  • به جای ادامه‌ی فتوحات، به جستجوی حقیقت درونی روی می‌آورد.

این نشان می‌دهد که بلوغ قهرمان، در عبور از دنیای بیرونی به دنیای درونی است.


۵) چگونه مرگ اسکندر، نمادی از مرگ نمادین در سفر قهرمان و پذیرش محدودیت‌های انسانی است؟

پاسخ کوتاه:
مرگ اسکندر، نشان‌دهنده‌ی مرحله‌ی پایانی سفر قهرمان و پذیرش فناپذیری است، جایی که قهرمان درمی‌یابد که هیچ قدرتی، او را از مرگ نجات نخواهد داد.

جزئیات آموزشی:
در سفر قهرمان، مرحله‌ی نهایی، مرگ نمادین است که در آن فرد از خود قدیمی عبور کرده و به آگاهی جدید می‌رسد. در داستان اسکندر:

  • او که روزی به دنبال جاودانگی بود، در بستر مرگ، متوجه ناپایداری قدرت می‌شود.
  • در نهایت، به این درک می‌رسد که تنها چیزی که جاودانه می‌ماند، اثر او بر جهان است.
  • مرگ او، نه پایان، بلکه نمادی از پذیرش حقیقت نهایی زندگی است.

این پیام، نشان می‌دهد که خرد و آگاهی، برتر از قدرت و جاه‌طلبی هستند.


۶) چگونه شکست اسکندر در یافتن آب حیات، نمادی از پذیرش محدودیت‌های انسانی و عبور از توهم جاودانگی است؟

پاسخ کوتاه:
شکست اسکندر در یافتن آب حیات، نشان‌دهنده‌ی پذیرش مرزهای انسانی و عبور از توهم جاودانگی است. این مرحله، بخشی از سفر قهرمان برای شناخت حقیقت زندگی و پذیرش فناپذیری است.

جزئیات آموزشی:
در بسیاری از اسطوره‌ها، قهرمان در جستجوی جاودانگی است، اما در نهایت درمی‌یابد که مرگ، بخشی از نظم طبیعی جهان است. در «اسکندرنامه»:

  • اسکندر گمان می‌کند که قدرت و فتح، او را جاودانه خواهد کرد.
  • با امید به فناناپذیری، به دنبال آب حیات می‌رود.
  • اما این جستجو ناکام می‌ماند، و او مجبور به پذیرش حقیقت مرگ می‌شود.

این مرحله، نمادی از بلوغ قهرمان است که به‌جای تمرکز بر بقا، به تأثیر ماندگار خود در جهان می‌اندیشد.


۷) چگونه دیدار اسکندر با زاهدان و فیلسوفان، نمادی از عبور از مرحله‌ی مادی‌گرایی و رسیدن به خودآگاهی است؟

پاسخ کوتاه:
دیدار اسکندر با زاهدان و فیلسوفان، مرحله‌ای است که در آن، او از یک فرمانروای دنیوی به جستجوگری معنوی تبدیل می‌شود و اهمیت خرد را بالاتر از قدرت درک می‌کند.

جزئیات آموزشی:
در سفر قهرمان، همیشه لحظه‌ای وجود دارد که قهرمان با یک راهنما یا خردمند روبه‌رو می‌شود که حقیقتی مهم را به او می‌آموزد. در «اسکندرنامه»:

  • اسکندر پس از فتوحات، با دانشمندان و زاهدان دیدار می‌کند.
  • آن‌ها به او می‌آموزند که قدرت، زودگذر است و تنها دانایی، ماندگار است.
  • این نقطه، لحظه‌ای است که قهرمان، سفر درونی خود را آغاز می‌کند و از جاه‌طلبی به تفکر و تأمل می‌رسد.

این مرحله، نمادی از ورود به مرحله‌ی خردمندی در نظریه‌ی یونگ است، جایی که قهرمان از توهمات مادی رها شده و به شناخت واقعی دست می‌یابد.


۸) چگونه مرگ اسکندر و وصیت‌های او، نمادی از عبور نهایی از ایگو و رسیدن به آگاهی برتر است؟

پاسخ کوتاه:
مرگ اسکندر، مرحله‌ی نهایی عبور از ایگو (خود مادی) و رسیدن به آگاهی برتر است. وصیت‌های او، نشان می‌دهند که او دیگر به قدرت دنیوی وابسته نیست و به حقیقتی عمیق‌تر دست یافته است.

جزئیات آموزشی:
در نظریه‌ی یونگ، مرگ قهرمان، اغلب به‌عنوان مرحله‌ای برای رسیدن به آگاهی بالاتر و عبور از خود قدیمی در نظر گرفته می‌شود. در پایان «اسکندرنامه»:

  • اسکندر می‌داند که هیچ قدرتی او را از مرگ نجات نمی‌دهد.
  • او وصیت می‌کند که هنگام مرگ، دستانش بیرون از تابوت باشد تا نشان دهد که با دست خالی از دنیا می‌رود.
  • این لحظه، نمادی از درک نهایی حقیقت و رهایی از توهمات قدرت و جاودانگی است.

این پیام، نشان می‌دهد که رشد واقعی، در پذیرش حقیقت زندگی و تمرکز بر خرد و آگاهی است، نه در چنگ زدن به قدرت زودگذر.


📌سایه‌ها و ارتباطشان با کهن الگوهای سفر قهرمانی جوزف کمپل:

  1. سایه‌ی قهرمان (خود منفی): قهرمان به‌طور مداوم با جنبه‌های تاریک خود، ترس‌ها و ضعف‌های درونی‌اش روبه‌رو می‌شود. کهن‌الگوی سایه، نمایانگر این تضاد درونی است که قهرمان برای تحول باید بر آن غلبه کند و از آن عبور کند.
  2. سایه‌ی استاد (والد نیکوکار یا آموزگار معنوی): قهرمان برای رسیدن به خودآگاهی و توانایی‌های جدید، با شخصی حکیم یا استاد مواجه می‌شود که توانایی‌های درونی‌اش را بیدار می‌کند. این استاد در نهایت، قهرمان را به مواجهه با سایه‌ها و کشف حقیقت خود هدایت می‌کند.
  3. سایه‌ی حریف (آنتاگونیست یا نیروهای منفی): نیروهایی که از خارج قهرمان را به چالش می‌کشند و به‌طور معمول نمایانگر تضادها و مشکلات اجتماعی یا فردی هستند. کهن‌الگوی دشمن یا آنتاگونیست نشان می‌دهد که برای دستیابی به پیروزی و تکامل، قهرمان باید این موانع را شکست دهد.

سایه‌ی اصلی در اسکندرنامه:

جستجوی قدرت و حکمت، تعارض میان فتح سرزمین‌ها و شناخت خود، و ناتوانی انسان در برابر سرنوشت.

ارتباط با کهن‌الگوها:

  1. اسکندر – کهن‌الگوی قهرمان جهان‌گشا و جوینده‌ی حقیقت
    اسکندر در این داستان نه‌تنها یک فاتح بزرگ، بلکه جوینده‌ای در مسیر حکمت و معرفت است. او ابتدا به‌دنبال گسترش قلمرو خود است، اما در نهایت در پی کشف حقیقت و جاودانگی می‌رود. سایه‌ی او، وسوسه‌ی قدرت، میل به جاودانگی و ناتوانی در پذیرش محدودیت‌های انسانی است.
  2. فیلسوفان و خردمندان – کهن‌الگوی راهنمایان معنوی و استادان حقیقت
    در مسیر خود، اسکندر با بسیاری از حکیمان و عارفان ملاقات می‌کند که به او درس‌هایی درباره‌ی بی‌ثباتی دنیا و فریبندگی قدرت می‌دهند. سایه‌ی آن‌ها، بی‌توجهی به حقیقت در برابر فتوحات مادی و ناتوانی در پذیرش نصایح خردمندان است.
  3. دارا (داریوش سوم) – کهن‌الگوی پادشاه مغلوب و قربانی تاریخ
    دارا، پادشاه ایران، در برابر اسکندر شکست می‌خورد و در نهایت به دست یارانش کشته می‌شود. او نمایانگر پادشاهی است که قربانی چرخش تاریخ و ظهور قدرت‌های جدید می‌شود. سایه‌ی او، غرور، عدم درک زمانه و ناتوانی در انطباق با تغییرات است.
  4. آیین‌پرستان و پیشگویان – کهن‌الگوی هشداردهندگان و پیام‌آوران تقدیر
    در طول سفرهایش، اسکندر بارها با پیشگویانی روبه‌رو می‌شود که او را از سرنوشتش آگاه می‌کنند. آن‌ها هشدار می‌دهند که هیچ قدرتی جاودانه نیست و مرگ در کمین همه است. سایه‌ی آن‌ها، نادیده گرفتن هشدارهای سرنوشت و انکار فناپذیری است.
  5. سرزمین‌های ناشناخته – کهن‌الگوی دنیای رازآلود و قلمروهای آزمون
    اسکندر در مسیر خود به سرزمین‌های عجیب و موجودات شگفت‌انگیز برمی‌خورد که هرکدام نشانه‌ای از ناشناخته‌ها و چالش‌های بشری‌اند. سایه‌ی آن‌ها، اشتیاق بی‌پایان برای کشف و سلطه بر ناشناخته‌ها بدون درک معنای واقعی آن‌ها است.
  6. چشمه‌ی جاودانگی – کهن‌الگوی وسوسه‌ی بقا و شکست انسان در برابر تقدیر
    در یکی از سفرهای خود، اسکندر به‌دنبال آب حیات می‌رود اما موفق به یافتن آن نمی‌شود، در حالی که خضر، همراهش، به این جاودانگی دست می‌یابد. این نشان می‌دهد که قدرت و جاه‌طلبی، راهی به جاودانگی نمی‌برد، بلکه تنها عرفان و قناعت است که به بقا منجر می‌شود. سایه‌ی این چشمه، میل بی‌پایان انسان به فرار از مرگ و ناتوانی در پذیرش فناپذیری است.
  7. مرگ اسکندر – کهن‌الگوی زوال قدرت و درس نهایی حکمت
    در نهایت، اسکندر که سراسر دنیا را فتح کرده، در سرزمینی غریب و بدون قدرت از دنیا می‌رود. این نشان می‌دهد که هیچ سلطنت و شکوهی ابدی نیست و قدرت، در برابر سرنوشت و زمان، ناتوان است. سایه‌ی این پایان، توهم جاودانگی و سقوط ناگزیر همه‌ی فاتحان بزرگ تاریخ است.

نتیجه:

سایه‌ی اصلی داستان این است: قدرت و جاه‌طلبی، هرچند می‌توانند دنیا را فتح کنند، اما هرگز نمی‌توانند بر سرنوشت چیره شوند. خرد، قناعت و پذیرش حقیقت، برترین پیروزی انسان در برابر جهان فانی است.

موسسه سروش پژوهان ایرانیان
موسسه سروش پژوهان ایرانیان


سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه

در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل می‌کنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پست‌هایی ۱۰ دقیقه‌ای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمه‌ی زیر را بزنید 👇

ورود به اکو کاغذ