تحلیل یونگی مفهوم تهمت قوم به حضرت مریم (س)

اکو کاغذ | www.ecokaghaz.com
اکو کاغذ | www.ecokaghaz.com


تهمت به مریم: نه از جهل صرف، بلکه از سایه‌ی ترس برخاسته بود؛ تلاشی برای به‌زیرکشیدن زنی که چیزی درون خود پرورانده بود که دیگران نمی‌فهمیدند. و روان، در چنین لحظاتی، همانند مریم، قربانی تردید جمعی می‌شود—not چون گناهی کرده، بلکه چون جرئت کرده متفاوت باشد.

در سوره مریم آمده است:

فَأَتَتْ بِهِۦ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ ۖ قَالُوا۟ يَـٰمَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْـًۭٔا فَرِيًّۭا
(مریم / ۲۷)

یعنی: «ای مریم! واقعاً کاری عجیب و زشت کرده‌ای.»

و سپس، با کنایه و فشار ادامه دادند:

يَـٰٓأُخْتَ هَـٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمْرَأَ سَوْءٍۢ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّۭا
(مریم / ۲۸)

در روان، این لحظه، ظهور جمع درونی‌ای‌ست که در برابر زایش معنا مقاومت می‌کند—even اگر حقیقت در برابرشان باشد.

۱. تهمت و ایگو جمعی: ایگو، چه در فرد و چه در جامعه، از چیزی که نمی‌فهمد، می‌ترسد. و اغلب، به‌جای درک، حمله می‌کند. در روان، بخشی از تو—درونی‌ترین خودت—وقتی خویشتن را متولد می‌کند، ممکن است با صدایی درونت مواجه شود که بگوید: «این درست نیست. تو خطا کرده‌ای.»

ایگو می‌گوید:

  • «چیزی که نمی‌شناسم، باید غلط باشد.»
  • «اگر این معنا از مسیر ما نیامده، پس باطل است.»

و این همان چیزی‌ست که قوم به مریم گفتند:

«تو با ما فرق داری؛ پس خطاکاری.»

در روان، این همان گفت‌وگوی درونی‌ست که خود اصیل را تهدید می‌کند—even اگر حقیقت را در آغوش گرفته باشی.

۲. تهمت و سایه: تهمت، ابزار سایه است—وقتی نمی‌خواهد مسئولیت نادانی‌اش را بپذیرد. قوم، نمی‌فهمیدند، پس انکار کردند. در روان، این مثل لحظه‌ای‌ست که تو خودت را تازه‌یافته‌ای، اما بخش‌های تاریک‌تر روانت به تو حمله می‌کنند: «تو نمی‌توانی این باشی. این دروغ است.»

یونگ می‌گوید:

«آن‌چه در خودت نمی‌توانی بپذیری، در دیگری حمله‌اش می‌کنی.»

و قوم، به جای اینکه در برابر معجزه سکوت کنند، فریاد زدند.

در روان، این یعنی:

«وقتی بخشی از من، حقیقتی نو زاده است،
بخش دیگرم، از شدت ترس، او را متهم می‌کند—not چون نادرست است، بلکه چون زیادی واقعی‌ست.»

۳. شرم تحمیلی و روان: تهمت، نه‌فقط در کلام، بلکه در نگاه، در سکوت، در انتظار تحقیر، روان را زخمی می‌کند. مریم، حقیقتی را در آغوش داشت، اما جمع فقط ظاهرِ ناهماهنگ را دید. در روان، این لحظه یعنی: «تو معنایی در خودت پرورده‌ای، اما جمعی از افکارت، خاطراتت، یا حتی اطرافیانت، تو را می‌خواهند وادار کنند از آن صرف‌نظر کنی—even اگر آن معنا، زنده باشد.»

تهمت، در روان، یعنی:

  • شرم از بی‌دلیل‌بودن ایمان،
  • ترس از «چه خواهند گفت؟»،
  • و تهدیدی علیه بلوغ شخصی.

و مریم، بی‌هیچ واژه‌ای، فقط ایستاد—even اگر متهم بود.

۴. سکوت در برابر تهمت: بزرگ‌ترین واکنش به تهمت، سکوت است—not از ضعف، بلکه از قدرت حضور. مریم، پاسخ نداد. چون حقیقت را در آغوش داشت. و در روان، این یعنی: «من قرار نیست در برابر هر صدای مقاوم، توجیه بیاورم. گاهی باید فقط اجازه دهم، حقیقت خودش سخن بگوید—even اگر دیر.»

یونگ سکوت را، زبان خویشتن می‌دانست.
و مریم، نه به‌خاطر بی‌پاسخ‌بودن، بلکه به‌خاطر اعتماد به صدای درون،
فقط اشاره کرد.

در روان، این یعنی:

«من متهم‌ام. اما آرام‌ام.
چون می‌دانم، حقیقت، خودش، بلند خواهد شد—even اگر در گهواره باشد.»

۵. رؤیای تهمت: اگر در خواب ببینی مورد قضاوتی ناعادلانه قرار گرفته‌ای، یا گروهی تو را متهم می‌کنند، یا چیزی را پنهان نگه می‌داری از ترس داوری، روانت احتمالاً درگیر تقابل خویشتن با سایه است—even اگر معنای واقعی در تو زنده باشد

در رؤیا:

  • تهمت = فشار سایه برای سرکوب معنا،
  • تحقیر = ترس روان از رهایی،
  • دفاع = تلاش ایگو برای حفظ هویت پیشین.

اما اگر در خواب، تو سکوت کردی، یا چیزی تازه (نوزاد، نور، کلمه) را در آغوش داشتی،
روانت دارد می‌گوید:

«تو در مسیر حقیقتی—even اگر دیگران تو را نفهمند.»

۶. تهمت و فردیت‌یابی: فردیت‌یابی همیشه با مقاومت مواجه می‌شود؛ چه از بیرون، چه از درون. و گاهی این مقاومت، چهره‌ی تهمت می‌گیرد: «تو حق نداری چنین باشی. تو زیادی متفاوتی.» ولی مریم، می‌ایستد. چون می‌داند، این سفر، فقط سفر او نیست؛ بلکه سفر معناست—even اگر جهان انکارش کند.

یونگ می‌نویسد:

«معنای حقیقی، باید از دالان تحقیر عبور کند،
تا به روشنایی فردیت برسد.»

و مریم، این عبور را کرد—not با جنگ، بلکه با سکوت و اشاره.

جمع‌بندی: تهمت قوم به مریم (س)، در قرآن و روان، نماد واکنش سایه به تولد معناست. واکنشی که به‌جای فهم، به تحقیر پناه می‌برد. و درون ما نیز، بخشی هست که وقتی حقیقتی تازه زاده می‌شود، به‌جای خوش‌آمد، آن را متهم می‌کند. و پاسخ؟ نه توجیه، نه دفاع، بلکه سکوتی که به معنا اعتماد دارد—even اگر دردناک باشد

در نهایت، مریم پیام می‌دهد:

«من بخشی از روان تو هستم،
بخشی که معنایی در دل خودش پرورده—even اگر هیچ‌کس باور نکند.
من متهمم، اما تسلیم نیستم.
من سکوت کرده‌ام، چون حقیقت با من است—even اگر کودک است.
و اگر بگذاری،
من در تو هم، آن بخشی را زنده می‌کنم
که جرئت دارد بی‌توضیح، حقیقت را حمل کند—even اگر متهم شود.»


سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه

در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل می‌کنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پست‌هایی ۱۰ دقیقه‌ای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمه‌ی زیر را بزنید 👇

ورود به اکو کاغذ