Mani·۵ روز پیشکلبهی سوخته.هوا واقعا زیبا بود،اما صداهای اضافیِ ماشینِ قراضهام آن شرایط ناب را خراب میکرد.طوریکه حتی صدای آهنگ با ولومِ آخر هم، چندان صدای نقونوقش ر…
Maniدراتاقک زیر شیروانی ذهن·۱ ماه پیشاو عاشق باران است.قولشان این بود اگرجایی جدا از هم بودند و بارانی بارید،اولین چیزی که به ذهنشان اجازهی ورود میدهند خاطرات مشترکشان باشد.خاطراتی که در دلِ با…
Maniدرکاریزما·۳ ماه پیشزمان هم میایستد!با یک دستهگلِ بزرگِ رزِ قرمز وارد خانه میشود.هنگام بازکردن در هم احتیاط میکند که صدایی درنیامده و سورپرایزش خراب نشود.با دیدنِ چراغِ روشنِ…
Mani·۴ ماه پیشجنگلی همانند چشمانش..بسیار سخت است،آن هم دراین سرمای سوزان و روزهای سفیدپوش.نبودت را میگویم..!درخیابانی که اینبار صاف بودنش نه بخاطر آسفالت بلکه بخاطر یخزدگیس…
Mani·۴ ماه پیشسیگارِ چهارم.در لابهلای دریچهی پنجره نشسته و خود را بغل کرده بود.سرش بعداز مدتها رویِ سکوت را میدید.. به گربهی سیاهی که هرروز در کوچهشان پرسه میزد…
Mani·۵ ماه پیشآخرین تصویر..با برخورد نور خورشید بر چشمانم، تا نیمه، بازشان کردم.دستم را روی تخت کشیدم و با احساس خالی بودن از جایم پریدم، درحال یافتنش بودم که دیدم بر…
Mani·۵ ماه پیشقطعهی 13..بغضِ بیموقعش نفس کشیدن را سخت میکرد، سنگینیاش همانند تکه سنگی بود که در گلو گیر کرده باشد...نمیخواست گریه کند و بیشتر ازاین، غرورِ لعنتی…
Mani·۵ ماه پیشغریبِ آشنا !اینروزها غوغاییست در سرِ این دیوانهات...تمام مکالمههایی که دلش میخواهد با تو داشته باشد را در سرش مرور میکند، با تویی که یک توهمی بیش ن…
Mani·۶ ماه پیششبِ دراز..امشب احتمالا..احتمالا که نه، قطعا برای خیلیها شبی زیباست که آنرا با شادی آغاز و با خوشی هم به پایان میرسانند..اما برای افرادِ عاشق این مو…
Mani·۶ ماه پیشسرم خالی از سکنه است.دستم را میبرم لای دفتر و صفحهی اول را میآورم..مدادِ سختجانو وفادارم را برداشته و نوکش را برروی کاغذی که نصفش متن است و نصف دیگرش خالی،ت…