سارا حیدریان·۳ روز پیشقصه آنها که انتخاب شدن( قسمت پانزدهم)برای اولین بار، جایی را خانه نامید؛ با بوی خاک، با گرمای آغوش، با زنی که در سکوت، نامش را صدا کرده بود.
سارا حیدریان·۱۶ روز پیشقصه آنها که انتخاب شدن(قسمت یازدهم)«این منم و آجی. خدا گفت دیگه هیچکس نمیزنتمون. آجی گفت تو هم میتونی بخندی.»
سارا حیدریان·۱۹ روز پیشقصه آنها که انتخاب شدن(قسمت هشتم)بردیا ۲۶ سال، فرزندخوانده ، دانشجوی خلبانی... دیدار با پدر و مادر واقعی