a.bavafa444@gmail.com
مکتب فکری هانری برگسون

مکتب فکری هانری برگسون
۱. مقدمه
هانری برگسون (1859–1941)، فیلسوف فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، یکی از مهمترین نمایندگان فلسفهی شهود و روانگرایی خلاق در آغاز قرن بیستم است.
او در تقابل با عقلگرایی خشک و مکانیکیِ علوم مدرن، فلسفهای زنده و سیال ارائه داد که تجربهی زمان، آگاهی، تکامل و آزادی در کانون آن قرار دارد.
📌 دغدغهی اصلی برگسون:
چگونه میتوان واقعیت زنده و جاری را فهمید، بدون آنکه آن را به مفاهیم ایستا و صلب تقلیل داد؟
۲. مکتب فکری برگسون: فلسفهی شهود، سیلان و خلاقیت
برگسون را میتوان بنیانگذار یک مکتب فلسفی مستقل دانست که در تقابل با ماتریالیسم، علمگرایی تقلیلگرا و ایدئالیسم صرف، به تجربهی مستقیم و شهودی از هستی تأکید دارد.
🔹 در فلسفهی او، «تجربهی درونی زمان»، «شدن» و «زندگی خلاق»، جایگزین مفاهیم ایستای مکان و علیت مکانیکی میشود.
۳. اصول کلیدی اندیشهی هانری برگسون
۳.۱. زمان واقعی (Durée) در برابر زمان علمی
📌 برگسون میان دو نوع زمان تمایز میگذارد:
۱) زمان کمی و قابل اندازهگیری (زمان ساعت)
۲) زمان کیفی، درونی، زنده و جاری (Durée)
🔹 او معتقد بود که فقط با درک شهودیِ مدت (Durée)، میتوان به عمق حیات آگاهی رسید.
زمان واقعی، نه قطعهقطعه و ریاضیاتی، بلکه تداومی زنده و پوینده است.
۳.۲. شهود (Intuition) بهمثابه ابزار شناخت
📌 برگسون برخلاف فلسفهی عقلگرایانه، بر شهود بهعنوان ابزار واقعی شناخت تأکید دارد.
شهود، یعنی همدلی با حرکت درونی واقعیت، نه بازنمایی بیرونی آن.
🔹 در نگاه او، تفکر مفهومی چون عکس گرفتن از یک جریان سیال است؛ ولی شهود، غوطهور شدن در آن جریان.
۳.۳. آگاهی – حرکت، تغییر و پیوستگی
📌 آگاهی در فلسفهی برگسون، نه «چیز»، بلکه «فرآیند» است.
🔹 او آگاهی را مانند موسیقی میبیند: تداومی از نُتها که تنها در حرکتشان معنا دارند.
📌 انسان را باید در لحظات زندهی تجربه، نه در قالب تحلیلهای مفهومیِ منفصل، شناخت.
۳.۴. تکامل خلاق (Évolution créatrice)
📌 برگسون در مقابل نظریهی داروینی مکانیکی، نظریهای از «تکامل خلاق» ارائه میدهد.
🔹 حیات، یک نیروی جهنده و خلاق (élan vital) دارد که در مسیر خود، اشکال متنوع زندگی را پدید میآورد.
📌 این تکامل نه از راه تصادف یا انتخاب طبیعی صرف، بلکه از درون یک شتاب خلاق هستی حاصل میشود.
۳.۵. آزادی – محصول حرکت درونی آگاهی
📌 برگسون معتقد بود که آزادی زمانی معنا دارد که فرد، از حرکت سطحی و مکانیکیِ زندگی، به عمق شهودی خویشتن دست یابد.
🔹 آزادی، نه در «انتخاب بین گزینهها»، بلکه در هماهنگی با سیر تداومی درونی خویشتن است.
۴. متفکران کلیدی مرتبط با برگسون
۴.۱. ویلیام جیمز – پراگماتیسم تجربی و شهود
📌 جیمز، دوست و همفکر برگسون، دیدگاهی مشابه دربارهی تجربهی زنده، فردیت و پیوستگی آگاهی داشت.
🔹 او فلسفهی برگسون را تحسین میکرد و شهود را مکمل تجربهگرایی عملی خود میدانست.
۴.۲. برگشت از دکارت و کانت – نفی سوژهی انتزاعی
📌 برگسون برخلاف دکارت و کانت، «خود» را نه یک نهاد فکری یا عقلانی، بلکه جریانی پویا و زیسته میدانست.
🔹 او سوژه را نه ثابت و بیرون از زمان، بلکه در دل زمان درونی (Durée) میفهمد.
۴.۳. تاثیر بر هایدگر و پدیدارشناسی
📌 هایدگر و هوسرل هر دو، با اینکه مستقیماً برگسونگرا نبودند، اما از ایدهی «زمان زیسته» و «بازگشت به تجربهی نخستین» او الهام گرفتند.
🔹 تأکید برگسون بر آگاهی غیرمفهومی، بذر بسیاری از ایدههای پدیدارشناسی را کاشت.
۴.۴. ژیل دلوز – احیای برگسون در قرن بیستم
📌 فیلسوف فرانسوی ژیل دلوز در دههی ۱۹۶۰، با کتاب برگسونگرایی، خوانشی نو از فلسفهی برگسون ارائه داد.
🔹 او برگسون را فیلسوف تفاوت، شدن، و خلاقیت معرفی کرد؛ در مقابل فلسفهی هویت و بازنمایی.
۵. نقدهای وارد بر اندیشهی برگسون
۵.۱. عدم سازگاری با روش علمی
📌 بسیاری از دانشمندان، نظریهی «تکامل خلاق» او را فاقد شواهد تجربی و بیشازحد استعاری دانستهاند.
🔹 بهویژه زیستشناسان داروینی، با مفهوم «نیروی حیاتی» (élan vital) مخالفت کردند.
۵.۲. ابهام و استعاریبودن زبان فلسفی
📌 برگسون از سبک ادبی شاعرانه و زبان شهودی بهره میگرفت؛
برخی منتقدان معتقدند نوشتههای او در عین زیبایی، گاه دچار «عدم شفافیت مفهومی» هستند.
۵.۳. ناتوانی در تحلیل ساختارهای اجتماعی و تاریخی
📌 اندیشهی برگسون، بیشتر معطوف به تجربهی فردی و زیسته است، و تحلیل کمی از نهادهای اجتماعی، اقتصاد یا سیاست ارائه نمیدهد.
۶. تأثیرات بینارشتهای
۶.۱. در ادبیات و هنر
📌 برگسون تأثیر عمیقی بر نویسندگانی چون مارسل پروست، و فیلمسازانی مانند آندری تارکوفسکی گذاشت.
🔹 ایدهی «زمان درونی» الهامبخش رماننویسی روانشناختی و سینمای تأملی شد.
۶.۲. در روانشناسی و آگاهی
📌 نظریهی پیوستگی آگاهی و تداوم درونی او، پایهگذار بحثهای مدرن دربارهی حافظه، ادراک زمان و جریان ذهن شد.
۶.۳. در فلسفهی دین و عرفان
📌 برگسون در کتاب دو سرچشمهی اخلاق و دین، میان دین ایستا و دین پویا تمایز میگذارد و با مفاهیمی چون شهود، حرکت و خلاقیت، پلی میان فلسفه و تجربهی دینی میزند.
۶.۴. در علوم انسانی
📌 نگاه او به زمان و تجربه، مبنای نقدی بر ایدهی پیشرفت خطی تاریخ در علوم اجتماعی شد.
🔹 برخی جامعهشناسان و انسانشناسان، از ایدههای او برای تفسیر تجربههای غیرمدرن یا غیرغربی زمان بهره بردند.
۷. جمعبندی
هانری برگسون، متفکری بود که از دل فلسفهی مدرن، جریانی متفاوت برساخت:
فلسفهای زنده، سیال، شهودی و شاعرانه – در تقابل با عقلگرایی خشک و علمزدگی مطلق.
📌 او به ما یادآور میشود که هستی، نه مجموعهای از دادههای صلب، بلکه جریان پیوستهای از زندگی و خلاقیت است؛
و درک واقعی، تنها زمانی ممکن است که با شهود درونی، خود را در دل آن جریان رها کنیم.
📌سفر قهرمانی جوزف کمپل شامل چندین مرحله است که قهرمان از دنیای معمولی خود فراخوانده میشود و وارد دنیای جدیدی میشود که در آن با چالشها و دشمنان مواجه میشود. در این مسیر، قهرمان از یک راهنما یا استاد کمک میگیرد، با مشکلات و تضادهای درونی خود روبهرو میشود، و در نهایت از این تجربیات برای رشد و تحول استفاده میکند. پس از پیروزی بر موانع، قهرمان به دنیای خود بازمیگردد، اما با آگاهی و قدرت جدیدی که به دیگران کمک میکند. این سفر نشاندهندهی فرآیند تغییر و تکامل فردی است.
۱) جهان عادی در اندیشهی برگسون چگونه تعریف میشود؟
📌 پاسخ کوتاه:
جهان عادی، جهانی است که در آن انسانها واقعیت را از طریق مفاهیم انتزاعی، زمان مکانیکی و عقل تحلیلی درک میکنند.
📌 جزئیات آموزشی:
در این جهان، دانش از راه اندازهگیری، طبقهبندی و منطق استدلالی شکل میگیرد.
اما برگسون میبیند که این فهم، زندگی را میکُشد: حرکت، سیلان، و تجربهی زنده را به مفاهیمی ایستا تبدیل میکند.
در چنین جهانی، انسان از حقیقت درونیِ زمان و آگاهی بیخبر است.
۲) فراخوان ماجراجویی در مسیر برگسون چه بود؟
📌 پاسخ کوتاه:
فراخوان برگسون، نارضایتیاش از فلسفهی رسمی و تجربهی زندهی خویش از زمان و آگاهی بود.
📌 جزئیات آموزشی:
برگسون در مواجهه با فلسفهی مکانیکی قرن نوزدهم، و علوم پوزیتیویستی، دریافت که واقعیت درونیِ زندگی را نمیتوان با مفاهیم ریاضی یا علّی فهمید.
تجربهی شخصی او از حافظه، زمان و خودآگاهی، او را به سوی کشف فلسفهای شهودی سوق داد؛ سفری به دل پویایی هستی.
۳) امتناع از دعوت چگونه در مسیر برگسون ظاهر شد؟
📌 پاسخ کوتاه:
امتناع اولیه برگسون، تردید در برابر ترک روشهای پذیرفتهشدهی علمی و ورود به قلمروی شهود و زبان شاعرانه بود.
📌 جزئیات آموزشی:
او در آغاز، در چارچوب فلسفهی رسمی تحصیل کرده بود، اما نوشتن زمان و اراده آزاد، گسستی از این سنت بود.
با وجود انتقادات شدید از سوی دانشگاهیان، برگسون مسیر متفاوتی را برگزید؛ مسیری که بیشتر با تجربه و شهود درونی هماهنگ بود تا با منطق انتزاعی.
۴) راهنما یا آموزگار برگسون چه بود؟
📌 پاسخ کوتاه:
راهنمای او، تجربهی زیسته، الهام شهودی، و سنت فلسفی ضدعقلگرا (مثل پاسکال و شلینگ) بود.
📌 جزئیات آموزشی:
برگسون بر شهود درونی بهمثابه راه شناخت اتکا میکرد، نه بر منطق صرف.
او با تأمل در تجربهی روانشناختی و عرفانی، و با خواندن آثار فیلسوفانی چون اسپینوزا و ویلیام جیمز، به باوری ژرف دربارهی سیلان هستی رسید.
۵) عبور از آستانه چگونه برای برگسون رخ داد؟
📌 پاسخ کوتاه:
عبور از آستانه زمانی بود که برگسون فلسفهی رسمی را کنار گذاشت و نظام شهودی، شاعرانه و خلاق خود را در کتاب تکامل خلاق گسترش داد.
📌 جزئیات آموزشی:
در این مرحله، او دیگر تنها منتقد عقلگرایی نبود، بلکه خود را متفکری ساختارشکن و خلاق میدانست.
تأکید او بر «نیروی حیاتی»، «زمان کیفی»، و «خلاقیت بیپایان حیات»، ورود کامل او به میدان اندیشهی متفاوت بود – جایی که حقیقت، نه اندازهگیری، بلکه تجربه و شهود است.
۶) آزمونها، متحدان و دشمنان برگسون چه بودند؟
📌 پاسخ کوتاه:
آزمونها: طرد از محافل علمی رسمی، مقاومت فلسفهی عقلگرا، سوءبرداشت از مفهوم «نیروی حیاتی»؛
متحدان: فیلسوفان شهودی، هنرمندان، و مخاطبان عمومی؛
دشمنان: علمگرایی تقلیلگرا، فلسفهی مکانیکی، و سلطهی مفاهیم ایستا.
📌 جزئیات آموزشی:
برگسون در برابر فلسفهی رسمی فرانسه، که تحتتأثیر کانت و عقلگرایی قرار داشت، ایستاد.
او در دانشگاه با مقاومت روبهرو شد اما در فضای عمومی، نویسندهای محبوب بود.
حتی پاپ و نهادهای دینی، گاه آثار او را با شک مینگریستند؛ اما او مسیر خود را رها نکرد.
۷) ورود به غار درونی برای برگسون چگونه رخ داد؟
📌 پاسخ کوتاه:
غار درونی برگسون، زمانی بود که فهمید تجربهی شهودی، برخلاف ظاهرش، نهتنها روش شناخت، بلکه مبارزهای علیه زمانکشی فلسفهی انتزاعی است.
📌 جزئیات آموزشی:
او دریافت که برای فهم زندگی، باید از قالبهای مفهومی فاصله گرفت.
اما اینکار، مخاطرهآمیز بود: فلسفهای بدون مفاهیم صلب، ممکن است سست یا شاعرانه انگاشته شود.
برگسون با این ترس مواجه شد: آیا میتوان فلسفهای ساخت که در دل پویایی، منسجم بماند؟
۸) پیام نهایی برگسون چیست؟
📌 پاسخ کوتاه:
زندگی، جریان بیپایان آفرینش است؛ و شناخت، تنها با شهود، همدلی و حضور در لحظه ممکن میشود.
📌 نتیجهگیری:
برگسون به ما میگوید که واقعیت، از جنس حرکت و پیوستگی است.
اگر بخواهیم حقیقت را بشناسیم، باید بهجای جدا کردن و تحلیل، در دل آن شنا کنیم.
آزادی، معنویت، و خلاقیت، همه در دل این «تداوم درونی» شکوفا میشوند.
📌سایهها و ارتباطشان با کهن الگوهای سفر قهرمانی جوزف کمپل:
- سایهی قهرمان (خود منفی): قهرمان بهطور مداوم با جنبههای تاریک خود، ترسها و ضعفهای درونیاش روبهرو میشود. کهنالگوی سایه، نمایانگر این تضاد درونی است که قهرمان برای تحول باید بر آن غلبه کند و از آن عبور کند.
- سایهی استاد (والد نیکوکار یا آموزگار معنوی): قهرمان برای رسیدن به خودآگاهی و تواناییهای جدید، با شخصی حکیم یا استاد مواجه میشود که تواناییهای درونیاش را بیدار میکند. این استاد در نهایت، قهرمان را به مواجهه با سایهها و کشف حقیقت خود هدایت میکند.
- سایهی حریف (آنتاگونیست یا نیروهای منفی): نیروهایی که از خارج قهرمان را به چالش میکشند و بهطور معمول نمایانگر تضادها و مشکلات اجتماعی یا فردی هستند. کهنالگوی دشمن یا آنتاگونیست نشان میدهد که برای دستیابی به پیروزی و تکامل، قهرمان باید این موانع را شکست دهد.
🔹 سایهی قهرمان (خود منفی):
برگسون که قهرمان شهود و خلاقیت بود، گاه در دام ابهامگرایی یا قطع ارتباط با زبان علمی میافتاد.
📌 سایهی او، دور شدن از وضوح مفهومی، و خطر فرو رفتن در استعارههای نامفهوم است.
🔹 سایهی استاد (آموزگار معنوی):
برگسون آموزگار شهود بود؛ اما برخی شاگردانش نتوانستند مسیر او را ادامه دهند، چون زبان او بیشازحد ذهنی بود.
📌 سایهی این آموزگار: معلمی که تجربه را منتقل میکند، اما ابزارهای انتقال روشن ندارد.
🔹 سایهی حریف (نیروهای منفی):
ساختارهای فکری مبتنی بر تحلیل خشک، سلطهی منطق صرف، و باور به قطعیت علمی، حریفان اصلی برگسون بودند.
📌 دشمنانی که حیات را به قوانین تبدیل میکردند و زمان را به ثانیه.
🌀 کهنالگوها در اندیشهی برگسون
زمان درونی – کهنالگوی رود جاری (Flowing River)
برگسون، زمان را نه خطی و عددی، بلکه مانند رودخانهای زنده و سیال میدید.
📌 این کهنالگو، ما را از خشکمغزی مفاهیم به بافت زندهی هستی میبرد.
🔹 سایهاش: گم شدن در جریان بدون مسیر روشن.
شهود – کهنالگوی عارف درونی (Inner Mystic)
شهود در اندیشهی برگسون، دری به سوی حقیقت زندهی هستی است.
📌 همانند عارفانی که با دل، هستی را میچشند.
🔹 سایهی آن: بیتوجهی به عقل، و ریسک نسبیگرایی فکری.
خلاقیت حیاتی – کهنالگوی آفرینندهی کیهانی (Cosmic Creator)
تکامل، برای برگسون، جهشی خلاق از درون حیات است.
📌 او هستی را همواره در حال آفریدنِ خود میبیند.
🔹 سایهی این نگاه: بیتوجهی به ساختارهای محدودکننده و خطر رؤیاپردازی افراطی.
شفای سایه – کهنالگوی متفکر شاعر (The Poet-Philosopher)
برگسون با تلفیق فلسفه و شهود، راهی برای اندیشیدن زنده گشود؛
📌 شفا در این بود که نشان داد میتوان هم اندیشید، هم زیست – بیآنکه یکی، دیگری را حذف کند.
✅ جمعبندی
هانری برگسون، قهرمان فلسفهی زنده، ما را به سفری درون «زمان روانی»، «آگاهی پیوسته» و «خلاقیت هستی» دعوت میکند.
او نشان داد که فهم عمیق، تنها در گفتوگوی دل و ذهن، و در رقص میان شهود و معنا ممکن است.
📌 برگسون، همچون رود، جاری بود؛ نه برای ایستادن، بلکه برای شکستن سدها.
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم مفسدین
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم حضرت مریم (س)
مطلبی دیگر از این انتشارات
کیقباد در شاهنامه فردوسی