a.bavafa444@gmail.com
مکتب فکری میشل فوکو (Michel Foucault)

مکتب فکری میشل فوکو (Michel Foucault) – نقد قدرت، دانش و گفتمان
میشل فوکو (1926-1984)، فیلسوف، مورخ و جامعهشناس فرانسوی، یکی از تأثیرگذارترین متفکران قرن بیستم بود که نظریات او دربارهی قدرت، دانش، گفتمان و نهادهای اجتماعی، ساختارهای فکری و سیاسی مدرن را عمیقاً تغییر داد. او بر این باور بود که قدرت، نهفقط در حکومتها، بلکه در تمام روابط اجتماعی، دانش، زبان و حتی در شیوههای تفکر ما جریان دارد.
برخلاف فیلسوفان سنتی که قدرت را بهعنوان یک ابزار سرکوب در نظر میگرفتند، فوکو نشان داد که قدرت و دانش، همواره بهطور درهمتنیده عمل میکنند و "حقیقت"، چیزی جز محصول روابط قدرت نیست.
۱. تعریف کلی مکتب فکری فوکو – تحلیل قدرت، گفتمان و دانش
فوکو به جای ارائهی یک "نظریهی کلان"، بر بررسی چگونگی شکلگیری قدرت، دانش و گفتمان در جوامع مختلف تمرکز کرد. او معتقد بود که:
- قدرت، نهفقط در دولتها، بلکه در همهی روابط انسانی حضور دارد.
- دانش، یک پدیدهی خنثی نیست، بلکه با قدرت همراه است و واقعیت را شکل میدهد.
- گفتمان، تعیین میکند که چه چیزی قابل گفتن و اندیشیدن است و چگونه جهان را درک میکنیم.
- نهادهایی مانند بیمارستانها، مدارس و زندانها، ابزارهایی برای کنترل بدن و ذهن انسانها هستند.
- مقاومت در برابر قدرت، تنها از طریق نقد و تغییر گفتمانها امکانپذیر است.
۲. اصول کلیدی فلسفهی فوکو
۲.۱. قدرت – یک شبکهی پیچیده، نه فقط ابزار سرکوب
فوکو برخلاف فیلسوفانی مانند مارکس که قدرت را به دولت و طبقهی حاکم محدود میدانستند، معتقد بود که قدرت، همهجا حاضر است و از پایین به بالا جریان دارد.
- قدرت، تنها سرکوبگر نیست، بلکه تولیدکننده است؛ یعنی افراد و هویتها را شکل میدهد.
- قدرت، همیشه از طریق "دانش" اعمال میشود؛ آنچه ما "حقیقت" میدانیم، در واقع ساختهی قدرت است.
- قدرت، در روابط روزمرهی ما وجود دارد؛ بین پزشک و بیمار، معلم و دانشآموز، یا حتی در زبان و رسانهها.
او مینویسد:
"قدرت، نه چیزی است که تصاحب شود، نه چیزی که در اختیار فردی باشد؛ بلکه در همهی روابط اجتماعی جاری است."
۲.۲. دانش و گفتمان – چگونه حقیقت ساخته میشود؟
فوکو معتقد بود که دانش، مستقل از قدرت نیست، بلکه بخشی از آن است.
- "حقیقت"، چیزی ذاتی و ازلی نیست، بلکه نتیجهی یک فرآیند تاریخی و اجتماعی است.
- گفتمانها (Discourse)، تعیین میکنند که چه چیزی "حقیقت" به شمار میآید و چه چیزی نادرست یا غیرقابلقبول است.
برای نمونه، در گذشته، بیماریهای روانی بهعنوان تسخیر توسط ارواح شیطانی تلقی میشدند، اما امروزه، آنها را بهعنوان ناهنجاریهای مغزی میشناسیم. این تغییر، نهفقط یک "پیشرفت علمی"، بلکه نتیجهی تغییر گفتمان قدرت است.
۲.۳. نظارت و تنبیه – بدنها چگونه کنترل میشوند؟
فوکو در کتاب "نظارت و تنبیه" (Discipline and Punish) نشان داد که چگونه در جوامع مدرن، کنترل اجتماعی، از طریق نظارت و انضباط، نه از طریق خشونت مستقیم اعمال میشود.
- در گذشته، قدرت بهصورت آشکار (مانند اعدامهای عمومی) اجرا میشد.
- در دنیای مدرن، کنترل، از طریق نظارت، پایش و انضباط انجام میشود.
- مدارس، بیمارستانها، کارخانهها و حتی رسانهها، ابزارهای مدرن کنترل و تربیت بدنها و ذهنها هستند.
او از مفهوم "پاناپتیکون" (Panopticon) استفاده کرد، مدلی که در آن افراد، حتی بدون حضور فیزیکی قدرت، خودشان را کنترل میکنند.
برای نمونه، دوربینهای مداربسته، حتی اگر کسی آنها را نبیند، باعث میشوند که افراد رفتار خود را تغییر دهند.
۲.۴. زیستقدرت (Biopower) – کنترل بدن و زندگی
فوکو در آثار بعدی خود، به مفهوم "زیستقدرت" (Biopower) پرداخت، یعنی چگونه دولتها، نهفقط بدنهای ما، بلکه حتی نحوهی زندگی، سلامت، باروری و حتی مرگ ما را کنترل میکنند.
- سیاستهای بهداشت عمومی، تنظیم خانواده، واکسیناسیون، و حتی آمارگیری، نمونههایی از زیستقدرت هستند.
- دولتها و مؤسسات، با ادعای "حفظ سلامت جامعه"، بدنهای ما را کنترل میکنند.
برای نمونه، در دوران همهگیریها، دولتها تصمیم میگیرند که چه کسی باید واکسن بزند، چه کسی باید قرنطینه شود، و این تصمیمها، فراتر از علم، تابعی از قدرت هستند.
۲.۵. مقاومت در برابر قدرت – چگونه میتوان تغییر ایجاد کرد؟
فوکو معتقد بود که هیچ قدرتی، مطلق و بدون مقاومت نیست.
- مردم میتوانند از طریق تغییر گفتمانها، در برابر قدرت مقاومت کنند.
- تاریخ نشان داده که مفاهیمی مانند حقوق بشر، جنسیت، و آزادی، همگی بر اثر تغییر گفتمانها دگرگون شدهاند.
- مهمترین ابزار مقاومت، نقد دانش رسمی و به چالش کشیدن "حقایق" تثبیتشده است.
او مینویسد:
"هرجا که قدرت وجود دارد، مقاومت نیز وجود دارد."
برای نمونه، جنبشهای فمینیستی، حقوق مدنی، و LGBTQ+، همگی از طریق تغییر گفتمانها، نظم اجتماعی را به چالش کشیدهاند.
۳. مقایسهی فوکو با فیلسوفان دیگر
فوکو برخلاف مارکس، که قدرت را در مالکیت ابزار تولید میدانست، معتقد بود که قدرت در همهجا جاری است، نه فقط در طبقات اقتصادی. برخلاف نیچه، که حقیقت را یک توهم میدانست، فوکو استدلال کرد که حقیقت، ساختهی قدرت است، اما هنوز تأثیر واقعی دارد. برخلاف هابرماس، که به امکان رسیدن به حقیقت از طریق گفتوگو باور داشت، فوکو معتقد بود که همهی گفتمانها، محصول قدرتاند و حقیقت همیشه نسبی است.
۴. نقد و مخالفت با فلسفهی فوکو
برخی منتقدان، مانند هابرماس، استدلال کردند که اگر حقیقت فقط یک ساختهی قدرت است، پس چگونه میتوان از عدالت یا آزادی دفاع کرد؟ برخی دیگر، مانند منتقدان لیبرال، معتقد بودند که نظریهی فوکو، بیش از حد بدبینانه است و امکان پیشرفت اجتماعی را نادیده میگیرد.
۵. تأثیر فلسفهی فوکو در حوزههای مختلف
در فلسفه، فوکو پایهگذار تحلیل قدرت و دانش شد. در جامعهشناسی، نظریهی او دربارهی گفتمان و نظارت، در مطالعات فرهنگی و جنسیتی تأثیر گذاشت. در علوم سیاسی، ایدهی او دربارهی زیستقدرت، بر تحلیل سیاستهای بهداشتی و مهاجرتی تأثیر گذاشت.
۶. نتیجهگیری: آیا حقیقت فقط یک ابزار قدرت است؟
فوکو این پرسش را مطرح میکند که آیا آنچه ما حقیقت میدانیم، واقعاً حقیقت است، یا صرفاً محصول گفتمانهای قدرت است؟
اگر طرفدار او باشید، باور دارید که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد و قدرت، همهچیز را شکل میدهد. اگر مخالف او باشید، ممکن است معتقد باشید که حقیقت، مستقل از قدرت است و میتوان به آن دست یافت.
در نهایت، فوکو یکی از تأثیرگذارترین متفکران قرن بیستم است که اندیشههای او هنوز در فلسفه، سیاست، و علوم اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
📌سفر قهرمانی جوزف کمپل شامل چندین مرحله است که قهرمان از دنیای معمولی خود فراخوانده میشود و وارد دنیای جدیدی میشود که در آن با چالشها و دشمنان مواجه میشود. در این مسیر، قهرمان از یک راهنما یا استاد کمک میگیرد، با مشکلات و تضادهای درونی خود روبهرو میشود، و در نهایت از این تجربیات برای رشد و تحول استفاده میکند. پس از پیروزی بر موانع، قهرمان به دنیای خود بازمیگردد، اما با آگاهی و قدرت جدیدی که به دیگران کمک میکند. این سفر نشاندهندهی فرآیند تغییر و تکامل فردی است.
۱) جهان عادی در مکتب فکری میشل فوکو چگونه تعریف میشود؟
📌 پاسخ کوتاه:
جهان عادی در فلسفهی فوکو، دنیایی است که در آن قدرت بهصورت نامرئی در تمام ابعاد زندگی نفوذ کرده و از طریق دانش، گفتمان و نهادها، افراد را کنترل و هویت آنها را شکل میدهد، بدون اینکه خودشان از این سلطه آگاه باشند.
📌 جزئیات آموزشی:
- بیشتر مردم فکر میکنند که قدرت فقط در دست حکومتها و افراد قدرتمند است، اما فوکو نشان میدهد که قدرت در شبکهای پیچیده از گفتمانها، دانش و نهادها پراکنده است.
- افراد تصور میکنند که دانش، علم و نهادهای اجتماعی (مانند مدارس، بیمارستانها و زندانها) بیطرف و حقیقتمحورند، اما در واقع، این نهادها ابزارهایی برای کنترل و نظارتاند.
- در این جهان، مردم بر اساس هنجارهای اجتماعی، دستهبندیهای علمی و هویتهای از پیش تعیینشده زندگی میکنند، بدون اینکه بدانند چگونه این ساختارها آنها را بهطور نامرئی هدایت میکنند.
۲) فراخوان ماجراجویی در مکتب فوکو چه مفهومی دارد؟
📌 پاسخ کوتاه:
فراخوان ماجراجویی زمانی رخ میدهد که فرد متوجه میشود که قدرت نهتنها در نهادهای سیاسی، بلکه در زبان، دانش، و حتی درون خود او حضور دارد و هویت و رفتار او را شکل میدهد.
📌 جزئیات آموزشی:
- فرد درک میکند که هیچ دانشی کاملاً بیطرف نیست و هر دانشی، بازتابی از قدرتی است که آن را مشروعیت بخشیده است.
- لحظهی بیداری معمولاً زمانی رخ میدهد که فرد نهادهایی مانند آموزش، پزشکی یا رسانه را از دریچهی تاریخی بررسی میکند و میبیند که چگونه این سیستمها استانداردهای رفتاری، نرمالسازی و سرکوب را ایجاد کردهاند.
- مطالعهی آثار فوکو، مانند "نظم اشیا"، "تاریخ جنون" و "مراقبت و تنبیه"، فرد را متوجه میسازد که حقیقتی که جامعه به آن باور دارد، ساختهی قدرت و گفتمانهای غالب است.
۳) امتناع از دعوت در مکتب فوکو چگونه بروز میکند؟
📌 پاسخ کوتاه:
امتناع از دعوت زمانی رخ میدهد که فرد نمیخواهد بپذیرد که هویت، ارزشها و دانش او ساختهی قدرت و گفتمانهای تاریخی است و همچنان به حقیقتهای از پیش تعیینشده باور دارد.
📌 جزئیات آموزشی:
- بسیاری از افراد تمایل دارند که دانش را مستقل از قدرت ببینند و همچنان به اعتبار نهادهای علمی و اجتماعی اعتماد کنند.
- برخی افراد ترجیح میدهند که ساختارهای قدرت را بهعنوان امری طبیعی و ضروری بپذیرند، نه چیزی که باید نقد و تحلیل شود.
- بسیاری از افراد از اینکه قدرت حتی در زبان و گفتمان آنها نفوذ کرده است، ناراحت میشوند و نمیخواهند با این پیچیدگی مواجه شوند.
۴) ملاقات با راهنما در مکتب فوکو چه نقش مهمی دارد؟
📌 پاسخ کوتاه:
راهنما در فلسفهی فوکو، تحلیل تاریخی، بررسی گفتمانها و روش دیرینهشناسی و تبارشناسی است که فرد را به سوی شناخت سازوکارهای قدرت و دانش هدایت میکند.
📌 جزئیات آموزشی:
- دیرینهشناسی دانش: بررسی میکند که چگونه گفتمانها و مفاهیم در دورههای مختلف تغییر کردهاند و چگونه دانش، ابزار قدرت بوده است.
- تبارشناسی قدرت: نشان میدهد که چگونه نهادهای اجتماعی، مانند زندانها، بیمارستانها و مدارس، نقش کلیدی در شکلدهی به رفتار افراد داشتهاند.
- فرد با مطالعهی این روشها یاد میگیرد که چگونه هنجارها ساخته شدهاند و چگونه باید آنها را نقد کرد.
۵) عبور از آستانه در مکتب فوکو چه مفهومی دارد؟
📌 پاسخ کوتاه:
عبور از آستانه لحظهای است که فرد میپذیرد که قدرت همهجا حضور دارد، هیچ دانشی خالص و بیطرف نیست و باید گفتمانهای موجود را نقد کند.
📌 جزئیات آموزشی:
- این مرحله نشان میدهد که فرد دیگر نهادها و حقیقتهای اجتماعی را بهعنوان امور بدیهی و طبیعی نمیپذیرد، بلکه آنها را بهعنوان ساختارهای قدرت تحلیل میکند.
- فرد درک میکند که مقاومت در برابر قدرت نهتنها در انقلابهای سیاسی، بلکه در تغییر زبان، شیوههای اندیشیدن و نقد گفتمانها نیز ممکن است.
- این عبور، فرد را از پذیرش منفعلانهی دانش و قدرت رها میکند و او را به تحلیلگر و منتقد تبدیل میکند.
۶) آزمونها، متحدان و دشمنان در مکتب فوکو چه نقشی دارند؟
📌 پاسخ کوتاه:
آزمونها، چالشهاییاند که فرد را وادار میکنند قدرت و گفتمانهای مسلط را زیر سؤال ببرد. متحدان، تحلیل تاریخی، تفکر انتقادی و مقاومت فردیاند. دشمنان، هنجارسازی، سرکوب و سلطهی گفتمانیاند.
📌 جزئیات آموزشی:
- آزمونها:بررسی اینکه چگونه زبان و دانش، هنجارها را تثبیت کردهاند.
شناسایی چگونگی عملکرد قدرت در فضاهای روزمره.
مقاومت در برابر پذیرش بیچونوچرای ساختارهای اجتماعی. - متحدان:تحلیل تاریخی و تبارشناسی که نشان میدهد چگونه قدرت در دورههای مختلف تغییر کرده است.
تفکر انتقادی که به فرد کمک میکند گفتمانهای غالب را نقد کند. - دشمنان:هنجارهای اجتماعی که افراد را مجبور میکنند مطابق الگوهای خاص رفتار کنند.
نهادهایی که از قدرت نامرئی برای کنترل و نظارت استفاده میکنند.
۷) نزدیک شدن به غار درونی در مکتب فوکو چگونه بیان میشود؟
📌 پاسخ کوتاه:
این مرحله زمانی رخ میدهد که فرد با چالش نهایی خود مواجه میشود: آیا او میتواند قدرت را در تمام ابعاد زندگی خود بشناسد و با آن مقابله کند، یا دوباره به پذیرش منفعلانهی آن بازمیگردد؟
📌 جزئیات آموزشی:
- فرد باید تصمیم بگیرد که آیا به مسیر انتقادی خود ادامه دهد و به بررسی قدرت و دانش بپردازد، یا دوباره به پذیرش ساختارهای موجود بازگردد.
- در این مرحله، فرد ممکن است با مقاومت شدید از سوی جامعه، نهادها و حتی دوستان و خانواده مواجه شود.
- این لحظه، آزمونی برای پایداری در تحلیل انتقادی و عدم پذیرش حقیقتهای از پیش تعیینشده است.
۸) پیام نهایی مکتب فوکو چیست؟
📌 پاسخ کوتاه:
پیام نهایی این است که قدرت نه در دست یک نهاد خاص، بلکه در شبکهای از گفتمانها، دانش و هنجارهای اجتماعی پراکنده است و برای مقاومت در برابر آن، باید زبان، تاریخ و ساختارهای اجتماعی را بازنگری و نقد کرد.
📌 نتیجهگیری:
- قدرت همهجا حضور دارد و از طریق دانش و گفتمانها عمل میکند، نه فقط از طریق سیاستمداران و حکومتها.
- هیچ دانشی خالص و بیطرف نیست؛ هر دانشی بازتابی از روابط قدرت است.
- مقاومت در برابر قدرت، تنها از طریق نقد گفتمانها، تغییر شیوههای اندیشیدن و شناسایی سازوکارهای قدرت ممکن است.
- زندگی ما نه بر اساس حقیقتی مطلق، بلکه بر اساس ساختارهای قدرتی است که حقیقت را برای ما تعیین میکنند.
📌سایهها و ارتباطشان با کهن الگوهای سفر قهرمانی جوزف کمپل:
- سایهی قهرمان (خود منفی): قهرمان بهطور مداوم با جنبههای تاریک خود، ترسها و ضعفهای درونیاش روبهرو میشود. کهنالگوی سایه، نمایانگر این تضاد درونی است که قهرمان برای تحول باید بر آن غلبه کند و از آن عبور کند.
- سایهی استاد (والد نیکوکار یا آموزگار معنوی): قهرمان برای رسیدن به خودآگاهی و تواناییهای جدید، با شخصی حکیم یا استاد مواجه میشود که تواناییهای درونیاش را بیدار میکند. این استاد در نهایت، قهرمان را به مواجهه با سایهها و کشف حقیقت خود هدایت میکند.
- سایهی حریف (آنتاگونیست یا نیروهای منفی): نیروهایی که از خارج قهرمان را به چالش میکشند و بهطور معمول نمایانگر تضادها و مشکلات اجتماعی یا فردی هستند. کهنالگوی دشمن یا آنتاگونیست نشان میدهد که برای دستیابی به پیروزی و تکامل، قهرمان باید این موانع را شکست دهد.
سایهی اصلی در مکتب فکری میشل فوکو:
پراکندگی قدرت در تمام سطوح زندگی، کنترل و نظارت بیوقفه، و خطر سقوط به بدبینی مطلق و ناتوانی در تصور آزادی واقعی.
ارتباط با کهنالگوها:
- مکتب فکری فوکو – کهنالگوی کاوشگر پنهانکاری و قدرت
فوکو، قدرت را نه صرفاً در نهادهای سیاسی، بلکه در تمام ابعاد زندگی روزمره، از زبان گرفته تا نهادهای علمی و پزشکی، بررسی کرد. این تفکر، مانند کهنالگوی کاوشگر پنهانکاری، به دنبال کشف سازوکارهای نامرئی کنترل در جامعه است. سایهی این نگرش، شکاکیت مطلق نسبت به تمام اشکال دانش و ناتوانی در اعتماد به هیچ سیستم اجتماعی است. - قدرت و دانش – کهنالگوی فیلسوف افشاگر حقیقت سرکوبشده
فوکو، بیان کرد که دانش و قدرت همواره در هم تنیدهاند و آنچه که ما "حقیقت" مینامیم، نتیجهی روابط قدرت در جامعه است. این دیدگاه، مانند کهنالگوی فیلسوف افشاگر، تلاش دارد نشان دهد که چگونه دانش برای کنترل و نظارت بر افراد به کار گرفته میشود. سایهی این نگرش، بدبینی افراطی و رد کامل امکان دسترسی به حقیقتی مستقل از قدرت است. - پاناپتیکون و نظارت مدرن – کهنالگوی دیدهبان مخفی
فوکو، با الهام از مدل "پاناپتیکون" (ساختاری که در آن زندانیان همیشه احساس تحت نظر بودن دارند)، استدلال کرد که جوامع مدرن، از طریق سیستمهای نظارتی، مردم را تحت کنترل نامرئی نگه میدارند. این ایده، مانند کهنالگوی دیدهبان مخفی، نشان میدهد که چگونه قدرت، حتی بدون خشونت مستقیم، افراد را تحت فرمان خود نگه میدارد. سایهی این نگرش، احساس پارانویا و ناتوانی در تصور رهایی از این سازوکارهای نظارتی است. - دیوانگی و انضباط – کهنالگوی قربانی سرکوب سیستمهای دانشی
در کتاب "تاریخ جنون"، فوکو نشان داد که چگونه مفهوم "عقل" و "دیوانگی" در تاریخ، بر اساس قدرتهای حاکم تعریف شدهاند. این تحلیل، مانند کهنالگوی قربانی سرکوب، بیانگر آن است که بسیاری از افرادی که در طول تاریخ بهعنوان "دیوانه" شناخته شدهاند، در واقع قربانی فشارهای اجتماعی بودهاند. سایهی این دیدگاه، عدم توانایی در تشخیص مرز میان بیماری واقعی و سرکوب اجتماعی است. - زیستقدرت و کنترل بر بدن – کهنالگوی حکیم تحلیلگر سیستمهای کنترل
فوکو، مفهوم "زیستقدرت" را معرفی کرد، که بیانگر آن است که دولتها و نهادهای اجتماعی، نهتنها از طریق قوانین، بلکه از طریق کنترل بر بدن، سلامت، جنسیت و تولیدمثل، بر زندگی مردم حکمرانی میکنند. این ایده، مانند کهنالگوی حکیم تحلیلگر، نشان میدهد که چگونه سازوکارهای کنترل در سطحی ظریفتر از سیاست رسمی عمل میکنند. سایهی این نگرش، احتمال از بین رفتن هرگونه امید به آزادی شخصی و فرورفتن در بدبینی شدید است. - خطر فروپاشی در نسبیگرایی مطلق – کهنالگوی فیلسوف تردیدگر رادیکال
اگر فلسفهی فوکو بیشازحد بر نسبی بودن حقیقت و دانش تأکید کند، ممکن است فرد را به این باور برساند که هیچ حقیقتی قابل شناخت نیست و تمام ارزشها صرفاً ابزار قدرتاند. این وضعیت، مانند کهنالگوی فیلسوف تردیدگر رادیکال، میتواند فرد را در یک مارپیچ بیپایان از شک و ناتوانی در تصمیمگیری گرفتار کند. سایهی این مرحله، از دست دادن هرگونه معیار برای قضاوت و اقدام عملی در برابر بیعدالتی است. - شفای سایهی فلسفهی فوکو – کهنالگوی آزادیخواه آگاه و کنشگر
برای رهایی از سایههای فلسفهی فوکو، باید میان آگاهی از قدرتهای سرکوبگر و امکان کنش و تغییر تعادل برقرار کرد. این مسیر، مانند سفری است که در آن فرد، پس از شناخت سازوکارهای نظارت و کنترل، درمییابد که همچنان میتواند، از طریق کنش فردی و جمعی، مسیرهای جدیدی برای آزادی بیافریند.
نتیجه:
سایهی اصلی فلسفهی فوکو، فرو رفتن در بیاعتمادی مطلق و ناتوانی در تصور رهایی از قدرتهای سرکوبگر است. مسیر شفای آن، در پذیرش امکان تغییر، شناخت نقاط ضعف سیستمهای قدرت، و ایجاد فضای گفتمانی برای مقاومت نهفته است، جایی که آگاهی، نه به یأس، بلکه به توانمندسازی و کنش اجتماعی منجر شود.
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
ارتباط حرکت اسپیرالی و الحلیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم نصاری
مطلبی دیگر از این انتشارات
ترم 1 کیمیاگری یونگی - سایههای شخصیتی و تأثیر آنها بر رنجهای زندگی