کِبْر: خودبزرگبینیِ ریشهدار، ایستادن در برابر حقیقت برای حفظ تصویر، و ناتوانیِ روان در خم شدن؛ نه از قدرت، بلکه از ترسِ تماس با ناتوانی واقعی
در قرآن، واژهی کِبْر بارها آمده و یکی از خطرناکترین صفات در نظر گرفته شده است—همردیف کفر، نفاق و سرکشی.
از جمله در آیهای دربارهی ابلیس:
إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ (بقره/۳۴)
جز ابلیس، که سر باز زد و تکبر ورزید، و از کافران شد.
در این آیه، تکبر ریشهی سقوط معرفی میشود—نه نادانی، نه ضعف، بلکه نپذیرفتنِ فرمان، بهخاطر نپذیرفتن فروتنی.
در روانشناسی تحلیلی یونگ نیز، کبر نماد ایگوییست که از تماس با سایه و ریشهداری در هستی، طفره میرود. روانِ متکبر، توانایی خمشدن، گوشدادن، تغییر یا حتی سؤالکردن ندارد. او ایستاده است—but نه از قدرت، بلکه از ترس سقوط.
کبر، یعنی ایگو به جایی رسیده که دیگر نمیپذیرد محدود است.
اما این ایستادگی، اگرچه در ظاهر اقتدار دارد، در واقع ایستادن بر پرتگاه فروپاشی روان است.
یونگ مینویسد: «ایگو، اگر خود را مرکز جهان بداند، دیر یا زود جهان واقعی آن را تصحیح خواهد کرد.»
کبر اغلب نه از قدرت، بلکه از زخم میآید:
در این حالت، کبر نه برتری واقعی، بلکه مکانیزم دفاعی در برابر لمس زخم است.
یونگ هشدار میدهد: «سایهای که با کبر پنهان شود، از پشت روان را میبلعد.»
در قرآن، بارها تکبر بهعنوان مانعی در برابر ایمان معرفی شده است؛ کسانی که پیامبر را به خاطر "بشر بودنش" نمیپذیرند؛ یا حق را بهخاطر اینکه از "طبقهی پایین" آمده، انکار میکنند.
در روان، این یعنی:
تمسک به جایگاه، عنوان، سواد، و موقعیت، برای فرار از شنیدن چیزی که ممکن است حقیقت باشد—even اگر از زبان کسی سادهتر بیان شود.
کبر، در این معنا، مانعِ یادگیری، توبه، و تحول میشود.
فرد متکبر:
در اینجا، کبر روان را از پیوند انسانی جدا میکند. و بدون پیوند، رشد درونی ممکن نیست.
یکی از چهرههای کبر، توهم بینیازیست:
اما روانی که هرگز خم نشود، هیچگاه ریشه نمیگیرد.
یونگ میگوید: «فروتنی، نه پایینآمدن از شأن، بلکه بازگشت به واقعیت است.»
کبر، ایستادگی مداوم در برابر واقعیت روان است. اما دیر یا زود، واقعیت خودش را تحمیل میکند—از طریق بحران:
اگر ایگو نپذیرد، این فروپاشی ممکن است با خشونت درونی همراه شود.
چون روان سالها از تماس با خویشتن امتناع کرده.
تنها راه عبور از کبر، پذیرش ریشهداری انسانیست:
یونگ میگوید: «روان زمانی شکوفا میشود که بفهمد بزرگترین نیرو، در پذیرش ضعف نهفته است.»
فروتنی، نه یعنی بیارزشی، بلکه یعنی تماس با ارزشی که از درون میجوشد—not از تصویر بیرونی.
در روان، کبر را میتوان چنین شناخت:
پیام کبر این است: «اگر همیشه ایستادهای، شاید چون از لمس زمین میترسی.
اگر همیشه برتر مینمایی، شاید چون از برابر بودن وحشت داری.
اگر نمیخواهی بگویی "نمیدانم"، شاید چون نمیخواهی بشنوی.»
و پیام نهایی: «فروتن شو—but نه در ظاهر.
درونت را خم کن، تا ریشه بگیرد.
چون فقط در خاکنشینیست که بذر آگاهی میروید—not در ارتفاع کاذب کبر.»