a.bavafa444@gmail.com
تحلیل یونگی مفهوم لهو

لهو: صدای بلند فرار، جذابیتِ غفلت، و پردهای نازک ولی سرسخت میان ما و سایه؛ جایی که روان برای لحظهای از خود میگریزد—اما فراموش نمیکند
در قرآن، واژهی لَهو بارها در کنار مفاهیمی چون «لَعِب»، «زَخرف»، «متاع قلیل» و «غرور» آمده است:
وَمَا هَٰذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ (عنکبوت/۶۴)
و این زندگی دنیا، جز لهو و بازی نیست.
لهو، در لغت، به هر چیزی گفته میشود که انسان را از امر مهم بازمیدارد؛ چیزی که توجه را میرباید اما معنا نمیآفریند. در روان، لهو چیزیست که ما را موقتاً از دیدن خود بازمیدارد. نه چون بیارزش است، بلکه چون سادهتر از مواجهه است.
در روانشناسی تحلیلی یونگ، «لهو» نه یک فعالیت سطحی، بلکه سازوکاری دفاعی در برابر واقعیتهای ناخوشایند روان است. لهو، همزمان یک لذت فوریست و یک حجاب نازک. ما به سوی لهو میرویم چون از عمق میترسیم، از مکث، از معنا، از درد. و لهو به ما پناه میدهد—but با بهایی گران: تأخیر در سفر درونی.
۱. لهو و سایه: چیزی برای ندیدن آنچه باید دیده شود
هر جا لهو هست، سایهای هم هست که دیده نمیشود.
- وقتی تمام روز را با سرگرمیهای بیوقفه پر میکنیم،
- وقتی هر سکوتی را با صدا میگریزانیم،
- وقتی هر اندیشهی سنگینی را با شوخی میپوشانیم،
درواقع داریم از چیزی میگریزیم.
یونگ میگوید: «سایه، اغلب در دل آن چیزی پنهان میشود که ما از آن برای گریز استفاده میکنیم.»
لهو، گاه بازی نیست؛ ماسک است. و آنچه زیر آن است، چیزیست که ما نمیخواهیم ببینیم—زخم، ناکامی، خلأ، ترس.
۲. لهو و ایگو: قصهگو و سرگرمکنندهی درون
ایگو، برای بقا، گاه به سرگرمی روی میآورد—not برای شادی، بلکه برای زندهماندن بدون درد. لهو در این معنا، دستیار ایگوست در سرکوب اضطراب.
روان، گاه با تماشای مداوم، خرید افراطی، یا حتی شوخیهای بیوقفه، میخواهد از یک واقعیت درونی فاصله بگیرد.
یونگ میگوید: «آگاهی، گاهی آنقدر دردناک است که روان، برای بقا، خود را سرگرم میکند.»
لهو، گاهی فقط سرگرمی نیست؛ استتار است.
۳. لهو و زمان: وقتی اکنون، فقط برای فراموشی زیسته میشود—not برای حضور
زندگیِ لهوآلود، یعنی زیستن بدون تماس. روزها میگذرند، اما هیچچیز در روان تهنشین نمیشود. همهچیز مصرف میشود، اما هیچچیز زیسته نمیشود.
در چنین حالتی، فرد ممکن است بگوید: «نمیدانم این هفته چه کردم، فقط گذشت.»
این «گذشتن» همان لهو است: زمانی که عبور میکند، اما چیزی نمیسازد.
یونگ مینویسد: «اگر تجربه، در سکوت هضم نشود، تبدیل به تهیبودن میشود.»
۴. لهو و فرار از رنج: روان میخواهد نفس بکشد—not از راه بازی، بلکه از راه رؤیت
لهو، اغلب پاسخی به درد است. اما پاسخی ناقص. کسی که میخندد، ممکن است گریهاش را به تأخیر انداخته باشد. کسی که زیاد سرگرم است، ممکن است در حال سرپوشگذاری بر خلأ باشد.
یونگ هشدار میدهد: «احساسات سرکوبشده، از درِ سرگرمی وارد میشوند—not چون حل شدهاند، بلکه چون جایی برای ماندن نیافتهاند.»
لهو، درد را نمیبرد؛ فقط آن را عقب میزند. و گاه، وقتی بازمیگردد، سنگینتر شده است.
۵. لهو و معنویت جعلی: وقتی سکوت هم تبدیل به سرگرمی میشود
حتی در مسیر معنوی، میتوان گرفتار لهو شد.
- مراقبهی سطحی،
- گفتوگوهای بیثمر دربارهی معنویت،
- خواندن بیتأمل کتابهای معنوی.
همه میتوانند تبدیل به سرگرمیهایی شوند که عمق را میپوشانند.
یونگ تأکید میکرد: «مسیر درونی، از بازی نمیگذرد؛ از سوگواری، از ایستادن، از درگیر شدن میگذرد.»
لهو، گاهی لباس معنویت میپوشد، اما در عمل، ما را از سایهمان دور نگه میدارد.
۶. لهو و تکرار بیمعنا: وقتی روان، در حرکت میماند تا نایستد
لهو، یعنی بودن در جنبوجوش بیمحتوا. یعنی تکرار برای جلوگیری از ادراک. آدم لهوشده، گاه از خستگی نمینالد، چون خود را خسته نمیبیند. چون حس نمیکند. چون حس، در لهو گم شده است.
یونگ این حالت را «سرگیجهی ایگو» مینامید. جایی که حرکت زیاد، نشانهی زندگی نیست؛ نشانهی ترس از مکث است.
۷. لهو و بازیابی: فقط با مکث، میتوان از لهو عبور کرد—not با انکارش
لهو همیشه بد نیست. بازی، شادی، استراحت، جزئی از روان سالماند. اما لهو زمانی سایه میشود که تبدیل به پرهیز دائمی از مواجهه شود.
بازگشت از لهو، نیازمند:
- یک مکث،
- یک نگاه صادقانه،
- و یک انتخاب شجاعانه است.
یونگ میگوید: «آدمی وقتی رشد میکند که از بازیکردن به دیدن بازمیگردد—not از لذت، بلکه از حقیقت.»
جمعبندی: لهو، آنجاست که ما از خودمان پنهان میشویم—با خنده، با شلوغی، با سرگرمی؛ اما روان، همیشه میداند که چیزی هست که دیده نشده
در نهایت، لهو در روان چنین است:
- وسیلهی گریز از تماس با درون،
- مکانیزم دفاعی در برابر درد،
- ابزاری برای به تأخیر انداختن معنا،
- و شکلی از خاموشی، که با صدا پنهان میشود.
پیام لهو این است: «اگر خودت را سرگرم کردهای، ببین از چه چیزی گریختهای.
و اگر سکوتت هم تبدیل به بازی شده، وقت آن است که با خودت بنشینی—not برای قضاوت، بلکه برای دیدن.»
و پیام نهایی: «نترس از خلأ. نترس از مکث. لهو را زمین بگذار—even برای یک لحظه.
چون شاید پشت همین مکث، معنایی منتظر توست؛ نه برای اینکه بخنداندت، بلکه برای اینکه بیدارت کند.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکتب فکری عقلگرایی (Rationalism)
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم سجده
مطلبی دیگر از این انتشارات
"اسکندرنامه" از پنج گنج نظامی