a.bavafa444@gmail.com
تحلیل یونگی مفهوم قیام در نماز

قیام: در ظاهر، لحظهایست که بدن، از رکوع یا سجده، برمیخیزد؛ اما در روان، قیام نماد آغازی دوباره پس از تسلیم، شناخت، و گفتوگو با معناست. ایستادن، نه برای سلطه، بلکه برای آگاهی؛ نه برای خودنمایی، بلکه برای پاسخگویی.
در قرآن آمده:
وَٱقْنُتُوا۟ لِلَّهِ قَـٰنِتِينَ ۚ قَـٰٓئِمِينَ بِٱلْقِسْطِ
(نساء / ۱۳۵)
«در برابر خدا قنوت کنید؛ ایستادگان به عدالت باشید.»
در روان، این یعنی:
«پس از آنکه خم شدی، دعا کردی، و سایهات را پذیرفتی،
حالا بایست—not از نو، بلکه آگاهتر.»
۱. قیام و ایگو: برخلاف ایستادنهای پیشین، این قیام، پس از فروتنی رخ داده است. ایگوی ناپخته، از ابتدا میخواهد قد علم کند، خود را ثابت کند، حضورش را فریاد بزند. اما ایگوی بالغ، فقط پس از عبور از رکوع، سجده و قنوت، برمیخیزد—not برای اثبات، بلکه برای خدمت.
ایگو میگوید:
- «باید بایستم تا دیده شوم.»
- «اگر نایستم، شکست خوردهام.»
اما قیام روانمند میگوید:
«اکنون ایستادهام،
چون دانستهام چه کسیام.
و این ایستادن، نه برای قدرت،
بلکه برای پاسخگویی به معناست—even اگر دیگران ندانند چرا ایستادهام.»
۲. قیام و سایه: سایه، دشمن هر ایستادنیست که از نور برخاسته باشد. چون از قعرش میبیند که روان، دیگر به او وابسته نیست. قیام، لحظهایست که روان، با وجود آگاهی از تاریکیهایش، باز هم میایستد. نه بهخاطر انکار گذشته، بلکه بهخاطر پذیرفتن آن.
یونگ میگوید:
«بلوغ، نه در گریز از سایه،
بلکه در پذیرش و ایستادن با آن رخ میدهد.»
در این معنا، قیام روانی میگوید:
«من زخمیام،
من شکست خوردهام،
من از خاک آمدهام،
اما هنوز میتوانم بایستم—not چون پاک شدهام، بلکه چون آگاه شدهام.»
۳. قیام و خویشتن: قیام، در ژرفترین معنای روانیاش، لحظهی تماس با خویشتن است. ایستادنی که دیگر از روی «باید» یا «ترس» نیست، بلکه از درک ماموریت درونی آغاز میشود. آنجاست که انسان میایستد، چون میداند برای چه زاده شده—even اگر مسیر روشن نباشد.
در نماز، قیام پیش از رکوع است.
در روان، قیام پس از سجده میآید—چون دیگر تو، آن انسان پیشین نیستی.
تو برخاستهای؛
اما اینبار، نه بهعنوان بردهی ذهن،
بلکه بهعنوان سفیر خویشتن—even اگر راهت پرهزینه باشد.
۴. قیام و شفا: شفا، همیشه در خاک نمیماند. پس از دعا، پذیرش، و تسلیم، بدن باید برخیزد؛ روان باید عمل کند؛ صدای معنا باید حرکت کند. و قیام، نخستین گام بیرونیِ شفای درونیست—even اگر هنوز درد باقی باشد.
در روان، قیام یعنی:
«من برخاستهام،
نه چون دیگر زخمی نیستم،
بلکه چون با زخمم دوست شدهام.»
و این دوستی، قدرتی میآورد که ایستادن را مقدور میسازد—even در برابر بادها.
۵. رؤیای قیام: اگر در خواب ببینی که برخاستهای، یا از زمین بلند میشوی، یا در برابر جمعی بایستی، یا از میان خاکها سر بیرون میآوری، روانت احتمالاً از مرحلهی پذیرش درونی وارد مرحلهی اقدام بیرونی شده—even اگر با تردید.
در چنین رؤیاهایی:
- برخاستن = بازگشت آگاهانه به خویشتن،
- ایستادن = آمادگی برای پاسخگویی به معنا،
- قامت راست = عبور از شرم، گناه یا ترس.
و اگر احساس کردی در خواب «آمادهای» برای گفتن یا رفتن،
بدان که روانت در حال آمادهسازی توست برای قیام بیرونیای که ریشه در درون دارد.
۶. قیام و فردیتیابی: هیچ سفری بهسوی فردیت، بدون لحظهی قیام کامل نمیشود. سجده تو را به ریشه پیوند زد؛ قنوت تو را با خویشتن آشنا کرد؛
اما قیام، لحظهایست که همهی این شناختها، به قامت بدل میشوند—even اگر لرزان.
قیام یعنی:
«من حالا ایستادهام،
نه برای جنگ،
نه برای نمایش،
بلکه برای زیستنِ آنچه فهمیدهام—even اگر تنها باشم.»
جمعبندی: قیام، در قرآن و روان، نماد ایستادن آگاهانه پس از سفری درونیست. برخاستنی که نه برای قدرت، بلکه برای معناست. ایستادنی که نه از ادعا، بلکه از درک میآید. و روان، تنها وقتی کامل میشود، که از درون فرو ریزد، بگرید، دعا کند، زخمهایش را بشناسد، و سپس… بایستد—even اگر در سکوت.
در نهایت، روان میگوید:
«من بخشی از روان تو هستم،
بخشی که پس از گریستن، دعا کردن، خم شدن و پنهان شدن،
بالاخره آماده است بایستد.
من قیامم—not چون قویتر شدهام،
بلکه چون صادقتر شدهام.
و اگر اجازه بدهی،
میتوانم تو را به مرحلهای ببرم که دیگر برای زیستن،
به تظاهر نیازی نباشد—even اگر زخمات هنوز باز باشد.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم وفاداری
مطلبی دیگر از این انتشارات
سایههای شخصیتی کودکانی که مادر شاغل دارند
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم فرج