a.bavafa444@gmail.com
تحلیل یونگی مفهوم غفلت

غَفلت: خوابِ روان در میانهی روز، بیخبری از خود در دل آگاهیهای سطحی، و فاصلهگرفتن از آنچه هست—not از روی جهل، بلکه از روی پرهیز ناخودآگاه از تماس با حقیقتی که ممکن است دردناک، مسئولیتآور یا متحولکننده باشد
در قرآن، واژهی غَفلت بارها آمده و همواره بهعنوان یکی از خطرناکترین حالات روانی انسان توصیف شده است. در آیهای از سورهی اعراف میخوانیم:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ... لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا... أُوْلَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُوْلَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/۱۷۹)
این آیه به وضوح نشان میدهد که غفلت، نه نادانیِ صرف، بلکه نوعی نادیدن آگاهانه، زندگیکردن بیتماس با معنا، و سقوط به سطح حیوانی زیستن است.
در روانشناسی تحلیلی یونگ نیز، غفلت چیزیست بیش از جهل. غفلت یعنی روان، آگاه است ولی نمیخواهد ببیند. چون دیدن، مسئولیت میآورد. چون دانستن، گاهی درد دارد. پس روان، به خواب میزند تا نجات یابد—but این نجات، موقت و توهمیست.
۱. غفلت و ایگو: انتخاب نادیدن، برای حفظ امنیت روانی
ایگو، برای زنده ماندن در نظم اجتماعی یا در برابر حقیقتهای دردناک روانی، ممکن است به غفلت پناه ببرد:
- «اگر این رابطه سمی است، اما فعلاً به آن نیاز دارم، پس نمیخواهم حقیقتش را ببینم.»
- «اگر معنای زندگیام تهی شده، اما کار دارم و سرگرمی، پس نگذارم این خلأ خودش را نشان دهد.»
- «اگر رنجی قدیمی در من زنده است، بهتر است با سرعت، شلوغی یا خنده پنهانش کنم.»
غفلت، در این معنا، توطئهی ایگو برای نادیدن چیزیست که دیدنش خطرناک است—even اگر نجاتبخش باشد.
۲. غفلت و سایه: آنچه نمیخواهی ببینی، همانجاست که باید بروی
در بسیاری از موارد، سایه دقیقاً پشت پردهی غفلت پنهان است. ما آنچه را که نمیخواهیم با آن روبهرو شویم، به ناخودآگاه میفرستیم:
- خشم فروخورده،
- شرمِ سرکوبشده،
- اندوهی بینام،
- تمایلاتی ممنوع،
- یا حتی رؤیاهایی فراموششده.
غفلت، یعنی ساختن دیواری از بیخبری، برای پنهانکردن چیزی که روان، تاب دیدنش را ندارد.
اما یونگ هشدار میدهد: «سایهای که نادیده گرفته شود، نهتنها ناپدید نمیشود، بلکه از پشت، روان را هدایت میکند.»
۳. غفلت و معنویت سطحی: دینی برای آرام کردن—not برای بیدار کردن
غفلت میتواند خود را در جامهی معنویت نیز پنهان کند:
- عبادتی که به جای بیداری، فقط تسکین است؛
- دعاهایی که به جای مواجهه، فقط آرامبخشاند؛
- شعارهای نورانی، اما بدون تماس با تاریکی روان.
در این حالت، دین یا معنویت تبدیل میشود به ابزار پنهانسازی—not ابزار رویارویی.
یونگ میگوید: «کسی که از نور حرف میزند، اما هرگز با سایه روبهرو نشده، در خواب معنویست—not در بیداری.»
۴. غفلت و زندگی روزمره: سرعت، سرگرمی، مصرف
غفلت همیشه با جهل نیست. گاهی با بیشدانیست.
در دنیای امروز، یکی از نشانههای غفلت، زیستن در شلوغی و سرعت مداوم است:
- پر کردن لحظات با اطلاعات،
- گریختن از سکوت،
- نیاز مداوم به دیدهشدن،
- مصرفگرایی افراطی.
در این وضعیت، روان میداند که چیزی در درون خاموش است—but با صدای بیرون، آن را میپوشاند.
۵. غفلت و رابطه با دیگران: بیتوجهی به رنج آنها، چون لمسش سخت است
غفلت فقط درونی نیست؛ در رابطه هم خودش را نشان میدهد:
- نمیخواهم بفهمم که عزیزم ناراحت است، چون نمیدانم با دردش چه کنم؛
- نمیخواهم حرف ناتمام دوستم را بشنوم، چون مرا هم زخمی میکند؛
- نمیخواهم اعتراف کنم که اشتباه کردهام، چون تصویرم فرو میریزد.
در اینجا، غفلت ابزار محافظت از تصویر بیرونیست—not ابزار پیوند.
۶. غفلت و لحظهی بیداری: اتفاقی، بیماری، بحران
غفلت پایدار نیست. زندگی، گاهی با رخدادی، روان را از خواب میپراند:
- بیماری،
- مرگ یک عزیز،
- طرد،
- افسردگی ناگهانی،
- یا حتی سکوتی ناخواسته.
در این لحظه، روان با حقیقتی بیپرده روبهرو میشود که پیشتر نادیدهاش گرفته بود.
یونگ مینویسد: «بحران، اغلب همان پیامیست که روان بارها فرستاده—but ما نشنیدیم.»
۷. غفلت و راه عبور: تمرین دیدن، حتی اگر درد داشته باشد
بیرون آمدن از غفلت، نیاز به شجاعت دارد—not دانایی.
- شجاعت مکثکردن،
- شجاعت گوشدادن به خود،
- شجاعت لمس کردن رنج،
- شجاعت گفتن «نمیدانم» یا «نمیدانستم».
و این شجاعت، آغاز بیداریست.
یونگ میگوید: «روان وقتی بیدار میشود که بپذیریم دیدن، گاهی با گریه آغاز میشود.»
جمعبندی: غفلت، نه نادانی، بلکه انکارِ دیدن است؛ زندگیکردن بدون لمس، لبخند بدون تماس، حضور بدون آگاهی. و اگر ادامه یابد، روان را از تماس با سایه، معنا، رابطه و خویشتن محروم میکند—even اگر فرد در ظاهر آگاه، موفق یا مؤمن باشد
در روان، غفلت را میتوان چنین شناخت:
- زندگی در سرعت،
- نادیدهگرفتن احساسات،
- تکرار الگوهای رفتاری بدون بازاندیشی،
- معنویت بدون تحول،
- و فرار از سؤالهای بنیادین.
پیام غفلت این است: «اگر نمیخواهی بپرسی، شاید چون از پاسخ میترسی.
اگر نمیخواهی بایستی، شاید چون چیزی هست که اگر دیده شود، تو را تغییر میدهد.»
و پیام نهایی: «بیدار شو—but نه برای دانستن،
برای دیدن.
برای لمس.
برای زیستن با آگاهی—even اگر دردناک باشد.
چون آگاهی، آغازیست برای برگشتن به خویشتن.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
تحلیل یونگی سوره الهمزه
تحلیل یونگی مفهوم اصحاب یمین
تحلیل یونگی مفهوم یقین