a.bavafa444@gmail.com
تحلیل یونگی مفهوم علم

عِلم: دیدنِ ساختیافته، دانستنِ نظاممند، و ساختن نقشهای ذهنی برای جهان؛ علم، تلاشیست برای نظمدادن به آشوب هستی—but اگر از جان جدا شود، بدل به ابزار سلطه میشود نه ابزار بیداری. علم، نردبانیست به سوی معنا—مگر آنکه تبدیل به قفس شود
در قرآن، واژهی عِلم از واژگان بسیار پُرتکرار است؛ اما برخلاف تصور رایج، علم در قرآن فقط به «دانش نظری» یا «اطلاعات» محدود نمیشود.
در قرآن، علم میتواند:
- نعمتی الهی باشد (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّهَا)،
- باعث تعالی گردد (یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)،
- یا بدل به ابزار تکبر شود (فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ...).
بهبیان دیگر، علم در قرآن، نه فضیلتی مطلق، بلکه کیفیتی وابسته به جهت و نیت است.
در روانشناسی تحلیلی یونگ نیز، علم در کنار شهود، احساس و حس، یکی از چهار روش ادراک جهان است—but یونگ هشدار میدهد که اگر علم به ابزار انحصاری دیدن جهان تبدیل شود، روان از زیست معنوی تهی خواهد شد.
۱. علم و ایگو: ساختاردهی، کنترل، تسلط
در روان، ایگو بهشدت به علم گرایش دارد:
- چون علم، ابزار کنترل است؛
- چون علم، احساس تسلط میدهد؛
- چون با علم، میتوان پیشبینی کرد، تفسیر کرد، برچسب زد.
اما همین تمایل، اگر افسارگسیخته باشد، باعث میشود ایگو توهمِ همهچیزدانی پیدا کند.
قرآن در آیهای تکاندهنده میفرماید: وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ (یوسف/۷۶)
یعنی هر دانایی، داناتری دارد.
یونگ نیز تأکید میکند: «وقتی ایگو، علم را ابزار توجیه همهچیز میداند، دیگر نمیشنود؛ فقط تحلیل میکند.»
۲. علم و سایه: دانایی بدون تماس با خود
گاهی علم، بهانهایست برای فرار از مواجهه با درون:
- فرار از رنج،
- فرار از نادانی،
- فرار از آسیبپذیری.
یعنی فرد، برای نگریستن به زخمهایش، بهجای لمس آنها، فقط دربارهشان مطالعه میکند.
در اینجا، علم تبدیل به حصاری علیه روان میشود—not ابزاری برای رشد.
یونگ معتقد بود: «دانشی که لمس نشده باشد، فقط فرافکنیِ ایگوست—not بیداریِ خویشتن.»
۳. علم و غرور: آفت دانستنِ بیدرک
یکی از خطرناکترین پیامدهای علم، تکبر علمی است؛
یعنی تصور اینکه «من میدانم، پس حق با من است.»
در قرآن، بسیاری از طغیانگران، اهل علماند—but علمی که از معنا جدا شده:
- قَارُون مثال روشن آن است:
إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي (قصص/۷۸)
یعنی: «من این ثروت را با دانشی که نزد من است، بهدست آوردم»—و سقوط او از همینجا آغاز شد.
۴. علم و فاصله از تجربه: دانستنِ بدون زیستن
در روان، ممکن است چیزی را «بفهمیم»، ولی زندگی نکنیم.
مثلاً:
- میدانیم که خشم آسیبزاست، ولی خشمگین میشویم؛
- میدانیم که صداقت خوب است، ولی پنهانکاری میکنیم؛
- میدانیم که بخشش آرامش میآورد، ولی نمیبخشیم.
در اینجا، علم، هنوز در سطح ایگو مانده؛
به ژرفای وجود نرفته، لمس نشده، تجربه نشده.
یونگ این را «خطر دانش انتزاعی» مینامد:
«چیزی را بدانی، ولی دگرگون نشده باشی.»
۵. علم و شهود: توازن عقل و بینش
در قرآن، علم راستین با هدایت، شهود، نور، ایمان، و فهم ژرف همراه است.
عِلم نافع همان است که:
- نه فقط بداند، بلکه بیدار کند؛
- نه فقط تحلیل کند، بلکه پیوند بزند؛
- نه فقط نظریه بسازد، بلکه زندگی را متحول کند.
در روان یونگی نیز، علم اگر در کنار شهود، احساس و تجربه باشد، میتواند ابزار رشد روانی و فردیتیابی شود.
۶. علم و سکوت: پذیرش مرزهای دانایی
یکی از نشانههای علمِ بالغ، پذیرش نادانیست.
قرآن بارها از انسان میخواهد که بپرسد، تردید کند، و جستوجو کند—but همیشه به این آگاهی بازمیگردد که: وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء/۸۵)
یعنی دانشتان اندک است—even اگر گمان کنید که میدانید.
یونگ نیز معتقد بود که روان انسان، میدانی از ناشناختههاست؛ و تنها کسی به رشد واقعی میرسد که در برابر ناشناخته، ساکت بایستد—not مغرور فریاد بزند.
۷. علم و انسانشدن: پیوند دانایی و شفقت
علم، وقتی زیباست که به انسانبودن ما کمک کند:
- وقتی داناییمان، فروتنی بیاورد—not تکبر؛
- وقتی فهممان، شفقت زایید—not قضاوت؛
- وقتی استدلالمان، راه را روشن کند—not سد بسازد.
در قرآن، علم حقیقی، آدم را به الله نزدیک میکند—نه دور.
و در روانشناسی نیز، یونگ میگوید: «داناییای که خشن است، هنوز ناپخته است.»
جمعبندی: علم، ابزار شکلدادن به فهم ما از هستیست؛ اما اگر از دل، شهود، تجربه، و معنا جدا شود، بدل به سلاحی برای توجیه، سلطه، یا فرافکنی میشود. و اگر با سایه آشتی نکند، توهم دانایی میسازد—not آگاهی واقعی
در روان، علم را میتوان چنین شناخت:
- دانستنی که بدون زیستن، تهی میماند،
- دانشی که بدون فروتنی، ویرانگر میشود،
- نظریهای که اگر لمس نشود، بدل به قضاوت و دوری از خویش میگردد،
- و تلاشی برای کنترل جهانی که شاید باید ابتدا با آن بود، نه فقط فهمید.
پیام علم این است: «بدان—but لمس کن.
ببین—but بپرس.
تحلیل کن—but با دل زنده باش.
چون علمی که نرمدل نباشد، فقط صورت حقیقت است—not روح آن.»
و پیام نهایی: «علم، آینه است—not چهره.
اگر میخواهی معنا را ببینی،
باید از آن عبور کنی—not در آن متوقف شوی.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم نار جهنم
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی سوره الممتحنة
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکتب فکری رواقیون - زنون (Zeno of Citium)