ضَلال: گمگشتگیِ روان از مسیر معنا، زندگیکردن با قطبنمایی مختلشده، و حرکت در جهتی که شاید روشن، موفق یا محبوب بهنظر برسد—but از خویشتن دور میشود. ضلال، نه سقوط ناگهانی، بلکه انحراف تدریجی از تماس با هستیست
در قرآن، واژهی ضَلال بهمعنای «گمشدن از مسیر»، «انحراف از راه حق»، یا «حرکت در تاریکی بیراهنما» بهکار رفته است. گاه دربارهی انسان، گاه دربارهی امتها، و حتی گاه دربارهی پیامبر (در معنای شاعرانه):
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ (ضحی/۷)
و تو را گمگشته یافت، و هدایتت کرد.
ضلال در قرآن، همیشه دربارهی کسی نیست که جاهل است؛ بلکه دربارهی کسیست که از تماس با راه روشن جدا شده—گاهی از سر غفلت، گاه از سر هوس، گاه از سر تکبر.
در روانشناسی تحلیلی یونگ نیز، ضلال را میتوان گسست روان از مسیر فردیتیابی دانست: لحظهای که روان، از خود واقعیاش جدا میشود، و در مسیری حرکت میکند که شاید پرنور، شلوغ یا موفق باشد—but درونش تهیست.
ایگو، وقتی از خویشتن (Self) جدا شود، گمان میکند خودش راه را میداند:
در اینجا، روان در حال حرکت است—but در جهت غلط.
و این، ضلال است: حرکت در مسیر بیتماس.
یونگ میگوید: «روان، گاه نه از توقف، بلکه از حرکت در مسیر اشتباه آسیب میبیند.»
بسیاری از کسانی که در مسیر ضلالاند، خود را در راه درست میپندارند.
چرا؟ چون سایه، بهجای دیدهشدن، راه را میپوشاند:
در اینجا، ضلال یعنی: سایه فرمان میدهد، و ایگو گمان میکند راه را یافته.
گاهی روان، برای پذیرفتهشدن، تصویری از خود میسازد:
اما اگر این تصویر، فاصلهای عمیق با حقیقت روان داشته باشد، فرد به مرور از خودش جدا میشود.
و اینجاست که ضلال آغاز میشود:
نه بهخاطر گناه، بلکه بهخاطر "نقشزدگی".
یونگ هشدار میدهد: «خطرناکترین ضلال، آن است که در نقشهای پذیرفتهشده پنهان شود.»
ضلال، گاه در دل دین هم رخ میدهد:
در اینجا، ضلال یعنی حرکت در راهی که نور دارد—but حرارت ندارد.
یونگ میگوید: «نورِ بیسایه، فریبندهترین تاریکیست.»
انسان، وقتی در میان جمع حل میشود، ممکن است حس کند گم نیست.
اما:
ضلال گاه همانجاییست که صدای جمع، آنقدر بلند است که صدای جانت را نمیشنوی.
در دل ضلال، نوعی اندوه هست:
این حس، در واقع صدای روانِ گمشده در راهیست که مسیرش نبوده—even اگر ظاهراً درست، مطلوب یا موفق بهنظر برسد.
برای خروج از ضلال، نه داد و بیداد لازم است، نه اتهام.
فقط یک چیز:
تماس مجدد با خود.
این یعنی:
یونگ میگوید: «راهِ خود، همیشه باز است—but باید جرأت کنی از مسیر شلوغ، بیرون بزنی.»
در روان، ضلال را میتوان چنین شناخت:
پیام ضلال این است: «تو میروی—but آیا میدانی از کجا آمدهای؟
تو رسیدهای—but آیا میدانی برای چه؟
تو لبخند میزنی—but آیا دلت، لبخند میزند؟»
و پیام نهایی: «اگر حس میکنی گم شدهای، بایست.
اگر نمیدانی چرا اینجایی، بشنو.
اگر همهچیز درست است—but تو خالی، پس راهی هست که از جانت دور است.
و بازگشت، همیشه ممکن است—even از وسط راه.»