شرح: گشودن تاریکیِ درون، گستردن جان برای معنا، و آمادگی برای زیستن در دل پیچیدگیها. شرح، پردهبرداری از سینهایست که پیشتر بسته بود—not برای دانستن، بلکه برای جا دادن آنچه پیشتر در تنگی، انکار میشد.
در زبان قرآن، واژهی شَرَحَ و مشتقات آن، معنای گشودن، توسعهدادن، روشنکردن و فراخساختن دارد.
آیهای بنیادین در این باب:
شرح در این آیه، نه توضیح عقلانی، بلکه تجربهای روانی–معنوی است.
همان حالتی که در آن، فرد احساس میکند:
در روانشناسی یونگ نیز، این حالت به «گشایش روان» تعبیر میشود—و نقطهٔ مقابل آن، تنگی، انکار، دفاع و گرفتگی است.
شرح، لحظهایست که تو از درون گشوده میشوی—not چون چیزی را حل کردهای، بلکه چون ظرفیتت بزرگتر شده.
ایگو میخواهد زود بفهمد، زود قضاوت کند، زود تصمیم بگیرد.
در حالیکه شرح، صبر میطلبد؛
چون سینه باید جا بیفتد، نه فقط فکر.
شرح، نوعی «شرحصدر» است—not «شرح مسئله».
یعنی:
وقتی از چیزی در خودت میترسی (میل، ترس، خشم، شرم، ضعف...)،
سینهات تنگ میشود.
شرح، لحظهایست که:
یونگ میگوید: «ادغام سایه، نیاز به ظرف بزرگتر دارد—not حذف سایه.»
شرح، همان گشادگی ظرف است.
شرح، همیشه پس از قبض میآید؛
یعنی اول باید سینه تنگ شده باشد،
تا گشودگی معنا پیدا کند.
در سوره انشراح، بعد از نشرح لک صدرک، بلافاصله میخوانیم: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
چون با سختی، آسانی است.
یعنی: شرح، نه پاککردن سختی، بلکه درون آن یافتن راه تنفس است.
در روان، کسی که بعد از تاریکی درونی، آرامش را لمس کرده،
میفهمد شرح یعنی چه—even اگر نتواند تعریفش کند.
در روند فردیتیابی یونگ، فرد بهجایی میرسد که:
شرح، حالت سینهایست که دیگر دفاعی نیست؛
در برابر توهین، نمیجنگد؛
در برابر تفاوت، نمیگریزد؛
و در برابر خود، سکوت میکند—not سرزنش.
شرح، همیشه با معنا همراه است.
یونگ مینویسد: «وقتی روان گشوده میشود، حتی درد هم آموزگار است—not مانع.»
شرح، همان حالت روانیست که در آن میگویی: «نمیدانم چرا اینگونهام؛ اما عجیب نیست. فقط باید ببینم.»
شرح فقط یک اتفاق درونی نیست؛
خود را در روابط نیز نشان میدهد.
کسی که «شرحصدر» دارد:
یعنی سینهاش جا دارد—not برای استدلال، بلکه برای بودن.
در قرآن، موسی وقتی مأمور به رفتن نزد فرعون میشود، نمیگوید: «به من قدرت بده، به من سلاح بده.»
بلکه میگوید: رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (طه/۲۵)
یعنی: «سینهام را باز کن.»
چون حتی پیامآور هم، اگر سینهاش تنگ باشد،
نمیتواند صدای حقیقت را تحمل کند.
در روان نیز، گاهی بهترین دعا این نیست که:
در روان، شرح را میتوان چنین شناخت:
پیام شرح این است: «نترس از ناشناخته،
نرنج از میل،
نجنگ با خویش؛
فقط باز شو—even اگر کمی.»
و پیام نهایی: «شرح، آن لحظهایست که در تاریکیِ نادانی،
جایی در دلات باز میشود
که میگوید:
من هنوز هستم؛ و شاید همین، آغاز باشد.»