بَسط: گشودهشدن روان بهسوی هستی، فراخشدن سینه برای پذیرش پیچیدگی زندگی، و حالتی از وسعت درون که تو را از تنگی واکنش به افق پذیرش میرساند. بسط، تجربهٔ گشایشِ هستی در جان انسان است—even اگر پیش از آن، در قبض بودهای
واژهی بَسط و ریشههای آن در قرآن، اغلب در تقابل با «قبض» میآید—نه فقط بهمعنای گشایش رزق، بلکه گشودگی در سینه، وسعت روان، فراخی حضور، و حتی معنایی کیهانی.
برجستهترین نمونهها:
در قرآن، گاه بسط بهمعنای افزایش مال و قدرت است (مثل داستان طالوت)، گاه بهمعنای شرح صدر (سعهی روانی موسی)، و گاه بهمعنای ارادهی خداوند در گشودن یا تنگکردن امور.
در روانشناسی یونگ نیز، بسط حالتی از فراخی روان است که پس از عبور از مرحلهی قبض پدید میآید.
ایگو میخواهد همهچیز تحت کنترلش باشد:
اما بسط، لحظهایست که ایگو دست از کنترل برمیدارد—و ناگهان احساس وسعت میآید.
نه چون چیزی را عوض کردهای، بلکه چون دیگر نمیجنگی.
بسط، در این معنا، تجربهایست شبیه به:
ما بسط را گاهی فقط بهمعنای نور، شادمانی، یا موفقیت میفهمیم؛
اما بسط اصیل، توانایی جا دادن نور و تاریکی با هم است.
یعنی:
یونگ میگوید: «رشد روانی، زمانی آغاز میشود که روان، بتواند تناقض را در خود جا دهد—not حذف کند.»
این، همان بسط است.
در قرآن و عرفان، قبض و بسط دو روی یک سکهاند:
اما نکته مهم این است که:
بسط، از دلِ قبض میآید—not بدون آن.
در روانشناسی یونگ نیز، دورههای فروبستگی (depression) یا تردید، اگر بهدرستی زیسته شوند، منجر به بسط میشوند—نه از طریق فرار، بلکه از طریق عبور.
در قرآن آمده: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (انشراح/۱)
یعنی: آیا سینهات را نگشودیم؟
شرح صدر، شکل روانی بسط است:
در روان، این حالت بهمعنای «ظرف وسیعتری شدن» است—not حل تمام مشکلات.
بسط، اغلب نتیجهٔ تماس روان با خویشتن (Self) است:
یونگ این را inflation مثبت مینامد:
حالتی که در آن ایگو با خویشتن همسو شده—not متورم، بلکه همنوا.
در آن لحظه، انگار روان میگوید: وَاللهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ صَدْرًا، لا جَیْبًا – بسطِ جان، نه صرفاً دارایی.
در قرآن، موسی پیش از رفتن به سوی فرعون، نمیگوید «به من قدرت بده»،
بلکه میگوید:
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (طه/۲۵)
یعنی: "سینهام را باز کن"؛ چون فقط در بسط، میتوان حتی با ترس روبهرو شد.
در روان، این دعا، نماد پذیرش و درخواست همزمان است؛ یعنی:
کسی که در بسط است:
چون بسط، نوعی آرامش بنیادین میآورد—not سستی، بلکه پذیرش.
یونگ میگوید: «انسانی که با سایهاش آشتی کرده، جا دارد—not فقط برای نور، بلکه برای دیگری.»
در روان، بسط را میتوان چنین شناخت:
پیام بسط این است: «لازم نیست همهچیز را بدانی؛
لازم نیست فوراً واکنش بدهی؛
فقط باز بمان—even اگر نمیدانی چرا.
چون بسط، یعنی جا داری—برای معنا، برای رنج، برای دیگری.»
و پیام نهایی: «بسط، نعمت گشودگیست—not آسودگی.
هدیهای از دل قبض، برای زیستن در دل پیچیدگی.»