در تقویم قمری، ذیالقعده نخستین ماه از سهگانهی پایانی سال است: ذیالقعده، ذیالحجه، و محرم. واژهی «ذیالقعده» بهمعنای «دارندهی نشستن» است—نشستن، توقفکردن، ساکنشدن. در سنت اسلامی، این ماه از اشهر حرم است، ماهی که در آن جنگیدن حرام است و سفر حج معمولاً از اواخر آن آغاز میشود.
اما در ژرفای روان، ذیالقعده چیزی فراتر از سکون فیزیکی یا آمادگی برای حج بیرونی است. از نگاه کارل گوستاو یونگ، این ماه نماد توقف بزرگ در مسیر فردیتیابی است—مرحلهای که انسان، پس از تلاش، تجربه، تمرین و عروج، باید بایستد، بازاندیشی کند، و به درون خویش بازگردد تا آمادهی عبور از مرحلهی نهایی شود.
ذیالقعده، در این معنا، ماه آستانه است—not آغاز، نه پایان، بلکه وقفهای مقدس میان دو سفر.
«نشستن» در سنت عرفانی اسلامی، نشانهی سکون نیست، بلکه نوعی حضور کامل بدون حرکت است.
در روانشناسی یونگ، چنین لحظهای، معادل «ایستادن در میان» است—جایی میان تصمیم، میان تغییر، میان گذشته و آینده. جایی که انسان باید:
ذیالقعده، در این تعبیر، ماه تمرین این ایستادن مقدس است؛ فرصتی برای:
همانند محرم، رجب و ذیالحجه، ذیالقعده از ماههای حرام است—یعنی ماهی که در آن جنگیدن ممنوع است. اما جنگیدن تنها با دیگران نیست؛ بزرگترین جنگ، همان جنگ درون است.
یونگ میگفت:
«تا زمانی که انسان با خودش در ستیز است، جهان نیز برای او میدان جنگ باقی میماند.»
ذیالقعده، با ممنوعکردن جنگ، چه در میدان و چه در ذهن، ما را دعوت میکند به آشتی با خویشتن، با سایه، با گذشته، و با آنچه در ما ناشناخته مانده.
در اواخر ذیالقعده، زائران خانهی خدا آرامآرام آمادهی سفر به عرفات و مناسک حج میشوند. اما در درون انسان نیز، حرکتی آغاز میشود:
ذیالقعده، از این منظر، مرحلهی «آمادگی خاموش» است؛ هنوز احرام نبستهای، اما روان دارد پاکسازی میشود، بیآنکه کسی بفهمد.
در ساختار اسطورهای سفر قهرمان، مرحلهای هست که قهرمان در آستانهی ورود به مرحلهی نهایی ایستاده؛ نه عقب میرود، نه جلو. فقط نفس میکشد.
این نقطه، مهمترین لحظهی سفر است—زیرا اگر این لحظه زیسته نشود، هیچچیز پایدار نخواهد ماند.
ذیالقعده، در روان، همان نقطه است:
در سکون این ماه، اتفاقی نمیافتد، اما همهچیز آمادهی وقوع است.
ذیالقعده، ماهیست که در آن، انسان نیاز دارد از خود بپرسد:
یونگ تأکید میکرد که سؤالهای بزرگ، آغاز حرکت درونیاند—not پاسخها.
ذیالقعده، فرصت پرسیدن این سؤالهاست—بدون عجله برای جواب.
در حج، یکی از مراحل مهم، احرام است؛ پوششی ساده و یکدست که نشانهی خلع تعلقات، تمایزها، و فردیت ظاهریست.
اما این احرام، پیشنیاز روانی میخواهد: آمادگی برای رهاکردن ایگو، قضاوت، و میل به تمایز.
ذیالقعده، ماه آمادهسازی برای این رهاییست؛ تمرینی برای:
در جهان پرشتاب امروز، ایستادن معادل عقبماندن تلقی میشود. اما ذیالقعده یادمان میدهد که توقف، گاهی شرط بازگشت به مسیر درست است.
در روان نیز، اگر مدام در حرکت باشیم، ممکن است گم شویم، فرسوده شویم، یا خودمان را گم کنیم.
ذیالقعده، فرصتیست برای بازگشت به مرکز روان—جایی که سکوت هست، حضور هست، و نوعی آرامش که نه از بیرون، بلکه از آشتی درون میآید.
ذیالقعده، در خوانش روانشناسی تحلیلی یونگ، ماه توقف آگاهانه، صلح با سایه، و آمادهسازی روان برای مرحلهی نهایی تحول است. این ماه:
پیام نهایی ذیالقعده چنین است:
«بنشین. نه برای توقف، بلکه برای شنیدن. نه برای انزوا، بلکه برای آمادگی. اگر اکنون بنشینی، صدایی را خواهی شنید که سالها از تو میگریخت. این، صدای توست. صدای کسی که برای دیدار با خویشتن، باید پیش از همه، ایستادن را بیاموزد.»