در قلب تقویم قمری، ماههایی وجود دارند که پر از مناسک، خاطره و حرکتاند. اما برخی دیگر، با سکوت و ایستاییشان خود را مینمایانند. جمادیالاول یکی از همین ماههاست. واژهی "جمادی" از «جمود» میآید—یعنی خشکبودن، یخزدگی، توقف جریان. در لغت، این نام از شرایط آبوهوایی منطقه حجاز گرفته شده: زمانی که بارانها متوقف میشد و طبیعت به حالتی سرد و خشک درمیآمد.
اما در زبان روان، این خشکی و سکون را نباید بیمعنا تلقی کرد. در روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، چنین دورههایی دقیقاً همان فضاهایی هستند که ناخودآگاه در آن به کار فرو میرود، حتی اگر در ظاهر، هیچ اتفاقی نیفتد.
ماه جمادیالاول را میتوان ماه ایستایی در روان، رسوبگذاری معنا، و ورود به مرحلهی پردازش عمیقتر تجربهها دانست—not از طریق شور، بلکه از طریق خاموشی.
خشکی، رکود و بیحرکتی، در ذهن مدرن اغلب با مفاهیم منفی همراه است: بیپیشرفت، افسردگی، یا رکود. اما در روانشناسی یونگ، سکون هم بخشی از ریتم رشد روانیست. همانگونه که طبیعت به زمستان نیاز دارد، روان انسان نیز به «جمود» نیاز دارد تا:
جمادیالاول، در این خوانش، فصل زمستان روان است—فصلی که برگها افتادهاند، اما ریشهها در حال استوارشدناند.
در این ماه، مناسبتهای جمعی یا آیینهای شاد و سوگبرانگیز چندانی در تقویم اسلامی وجود ندارد. اما همین «خلأ مناسکی»، در زبان روان، خلأ معنادار است. یعنی:
زمانی که دیگر صدای بیرون شنیده نمیشود، صدای درون مجال ظهور مییابد.
یونگ این لحظه را مرحلهی "درونگردی ناخودآگاه" مینامد. جایی که:
جمادیالاول، از این منظر، دورهایست که در آن روان از مصرف نمادهای بیرونی فاصله میگیرد تا نمادهای درونی خودش را بازخوانی کند.
در طبیعت بومی مکه و مدینه، ماههای جمادی با سردی، خشکی و بیبارانی همراه بودهاند. در این شرایط، زمین نیز دیگر «بارور» نیست؛ درختان در خواب زمستانیاند، و رنگ از چهرهی طبیعت رفته است.
یونگ، طبیعت را تمثالی از ساختار روان میدانست. بنابراین این وضعیت، معادل فصل کمباروری روانیست—اما نه بهمعنای ناتوانی، بلکه بهمعنای آمادگی برای بازیابی انرژی.
جمادیالاول یادآور این حقیقت روانیست:
گاهی باید کمآبی را پذیرفت، تا قدر چشمه را فهمید. گاهی باید خاک خشک شود، تا دانهها به ژرفا بروند.
در اسطورههای تحلیلی، پس از مرحلهی شور قهرمان و بیداری معنا، مرحلهای میرسد که پیر خردمند در سکوت ظاهر میشود. نه برای هدایت آشکار، بلکه برای نگهداشتن فضای سکوت، تعمق، و تدبیر.
جمادیالاول، در روان، زمان فعالشدن این کهنالگوست:
اگر سکون جمادی بهجای پذیرفتهشدن، سرکوب یا انکار شود، میتواند بهجای تعمق، منجر به انجماد روان، بیحسی یا افسردگی شود.
یونگ معتقد بود:
«وقتی انسان از حرکت بازمیایستد، یا باید سکوت را بفهمد، یا در سکوت گم میشود.»
در زندگی روزمره، ماه جمادیالاول میتواند زمانهایی را منعکس کند که:
در چنین لحظاتی، بهجای جنگیدن با «خالی بودن»، باید آن را بهعنوان وضعیت موقتی زیست؛ وضعیتی که دارد روان را برای جهشی تازه آماده میکند.
ما اغلب به هیجان، رخداد و تحرک وابستهایم. اما جمادیالاول به روان این فرصت را میدهد تا در غیاب هیجان، ثبات را تمرین کند.
در این ماه، تمرینهایی مانند:
در مسیر قهرمانی، مرحلهای هست که قهرمان به بیرون نمیجنگد؛ بلکه در درون مینشیند، شمشیر را زمین میگذارد، و با سؤالها خلوت میکند.
جمادیالاول، در روان، همان لحظه است.
نه جشن است، نه سوگ، نه بیداری.
فقط:
یونگ این مرحله را «فضای خالیِ خلاق» مینامید—همان نقطهای که از بیرون سرد و مرده مینماید، اما در درون، بذرها در حال ریشهدوانیاند.
ماه جمادیالاول، در خوانش روانشناسی یونگ، ماه سکونِ پرمعنا، زمستان روان، و بستر بازسازی عمیق ناخودآگاه است. این ماه:
پیام نهایی جمادیالاول چنین است:
«اگر آب روان نیست، بنشین. اگر فصل باروری نیست، نگاه کن. اگر معنایی نیست، سؤال بپرس. گاهی عمیقترین رشدها، در ساکتترین فصلها اتفاق میافتند.»