a.bavafa444@gmail.com
تحلیل یونگی سوره عَبَس

سوره عبس و لحظهی افشای سایه: خوانشی یونگی از غرور ایگو، نادیدهگرفتن درون، و بازگشت به صداقت روانی
سوره عَبَس (یعنی: ترشرویی کرد) با حادثهای آغاز میشود که در نگاه نخست، اتفاقی ظاهراً ساده است: پیامبر اسلام در مواجهه با مرد نابینایی به نام ابناممکتوم، چهره درهم کشید و روی برگرداند، چراکه سرگرم گفتوگو با اشراف قریش بود. اما قرآن، با زبانی بیپروا، این رفتار را نقد میکند.
در نگاه روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، این سوره فراتر از یک سرزنش تاریخی است. این سوره، لحظهای نادر و بیواسطه را نشان میدهد که در آن ایگو به دام سایهاش میافتد—سایهای از جنس تکبر پنهان، اهمیتدادن به ظاهر، و نادیدهگرفتن بخشی از روان که ممکن است از نظر اجتماعی ضعیف باشد ولی از نظر معنا بسیار نیرومند است.
«عبس» در این خوانش، سایهای است که ناگهان آشکار میشود. سوره ما را دعوت میکند تا ببینیم: چه چیزهایی را درون خود نادیده میگیریم، به چه چیزهایی بیشتر از حد بها میدهیم، و چگونه معنای حقیقی را فدای تصویرهای دروغین میکنیم؟
۱. چهره درهم کشیدن: واکنش ایگو به مزاحم ناخوشایند
سوره با جملهای آغاز میشود که خود نوعی شوک دارد:
«عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ، أَن جَآءَهُ ٱلْأَعْمَىٰ»
در این تصویر، ایگو با چیزی مواجه میشود که دوست ندارد: مزاحم، ضعیف، ناکامل، بیقدرت.
اما همین ویژگیها را میتوان نماد بخشهایی از روان دانست که ما سرکوب میکنیم: ترس، درد، ضعف، آسیبپذیری.
نابینا در این داستان، بخشِ ندیدهشدهی روان است؛ چیزی که در ظاهر ناتوان بهنظر میرسد، اما در حقیقت، تشنهی معناست و لیاقت شنیدهشدن دارد.
یونگ میگوید:
«سایه، اغلب در هیئتی ظاهر میشود که ما آن را بیارزش میدانیم، اما حامل پیامهایی است که نجاتمان در آنهاست.»
۲. ایگوی مصلحتاندیش: ترجیح ظاهر بر عمق
سوره با ملامتی نهفته ادامه میدهد:
«وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰ، أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّكْرَىٰ»
در اینجا قرآن در برابر تصور عرفی از «اهمیت» میایستد: شاید آنکه نادیدهاش میگیری، آمادهترین بخش از روان تو برای بیداری باشد.
در روان، ایگو اغلب دنبال آن چیزی میرود که «بیشتر دیده میشود»:
– موفقیت،
– قدرت،
– تأیید اجتماعی.
اما ممکن است جایی در درون ما، بخشی ساکت و مهجور، تشنهترین قسمت برای معنا و تحول باشد.
۳. اولویتهای روانی کاذب: کی بیشتر بهت نفع میرسونه؟
سوره ادامه میدهد:
«أَمَّا مَنِ ٱسْتَغْنَىٰ، فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّىٰ...»
یعنی: تو به کسی توجه کردی که خودش را بینیاز میدانست.
در زبان یونگ، این «مستغنی»ها، همان جنبههایی از ایگو هستند که توهم بینیازی دارند. آنها اغلب خود را کامل، مستقل، بیعیب جلوه میدهند—در حالیکه در عمق، از حقیقت گریزانند.
یونگ میگوید:
«بیشترین انرژی روانی را جایی میگیرد که تو انکارش میکنی، نه جایی که میپذیری.»
۴. یادآوری جایگاه واژه: این پیام، والاتر از این رفتار است
سوره با تغییر لحن، بار دیگر به محتوای پیام اشاره میکند:
«إِنَّهَا تَذْكِرَةٌۭ، فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُۥ»
در تحلیل یونگی، این یعنی: حقیقت روانی، مستقل از شأن اجتماعی یا تصویریست که دربارهی آن داریم.
پیام درونی، دعوت به معنا، رؤیا یا درد، ممکن است از دهان یک نابینا بیاید، یا از درون یک شب تاریک.
ولی باید آن را شنید. و اگر نشنوی؟ روان، راه دیگری برای بیدارکردنت خواهد یافت.
۵. مسیر رشد درونی: چشمهها، ستونی از نور، آرامش
در بخش میانی، سوره توصیف انسان و نعمتهایی را که در اختیارش قرار داده شده بیان میکند: زمین، آب، گیاه، کوه، آرامش شب...
در روانشناسی، اینها نماد هماهنگی درونیاند. روانی که با خودش آشتی کرده، شبش آرام است، کوههایش استوارند، و زمینش زاینده است.
اما اگر کسی مسیر معنا را رها کند و سایه را انکار کند، این هماهنگی از دست میرود. شب، بیقرار میشود؛ درون، نازا میشود.
۶. لحظهی جدایی نهایی: آنجا که انسان از خودش میگریزد
سوره به لحظهی قیامت اشاره میکند:
«فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ، يَوْمَ يَفِرُّ ٱلْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ...»
در روان، این تصویر معادل لحظهایست که بحران روانی، همه روابط بیرونی را از معنا تهی میکند، و فرد تنها با خودش میماند.
دیگر نه خانواده، نه دوستان، نه قدرت، نه موقعیت، هیچکدام نمیتوانند روان را از درد نجات دهند.
این «صاخة» (فریاد تکاندهنده)، همان لحظه بیداری نهایی است:
لحظهای که ایگو میفهمد تنهاست، و فقط خودش مسئول خودش است.
۷. چهرهها در پایان: تابناک یا گرفته
سوره در پایان، از دو گونه چهره سخن میگوید:
- چهرههایی خندان، تابناک، در رضایت
- چهرههایی غبارآلود، در اندوه و تیرهرو
در روانشناسی یونگی، این دو چهره نماد دو سرنوشت رواناند:
- کسی که با سایه روبهرو شده، پذیرفته، و معنا یافته—به صلح و رضایت میرسد.
- و کسی که انکار کرده، از معنا گریخته، و در فرافکنی زیسته—در پایان، با چهرهای غبارآلود، تنها میماند.
جمعبندی
سوره عَبَس، در خوانش یونگی، روایت لحظهایست که سایه خود را نشان میدهد، ایگو در برابر انتخاب قرار میگیرد، و روان از او میخواهد صداقت داشته باشد: هم با خودش، هم با پیام حقیقت. این سوره:
- از اشتباه سادهای آغاز میشود که حامل معناهای عمیق است،
- تفاوت میان ظاهر فریبنده و معنا را روشن میکند،
- و مسیر بازگشت به صداقت روانی را مینمایاند.
پیام نهایی سوره چنین است:
«گاهی، چهرهای که از آن رویبرمیگردانی، همان بخشی از روان توست که نجاتت را در دل دارد. اگر جرأت کنی ببینیاش، دیگر تنها نخواهی بود.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم قیام در نماز
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم هاجر ( همسر حضرت ابراهیم (ع) )
مطلبی دیگر از این انتشارات
سایه های شخصیتی یونگی - سایه های زیبایی