سوره انفال، یکی از سورههای مدنی قرآن است که در بستر رخدادهای پس از جنگ بدر نازل شده؛ نخستین نبرد جدی میان مسلمانان نوپا و نیروهای قریش. ظاهر سوره پر از مفاهیم نظامی، تقسیم غنائم، فرماندهی و تصمیمگیری در شرایط بحرانی است. اما در لایهای عمیقتر، سوره انفال تصویری روانشناختی از سایه قدرت، ترس، آزمون، و امکان رشد فردی و جمعی از دل بحران را ترسیم میکند.
در روانشناسی یونگ، لحظههای بحرانی مثل جنگ یا فشار شدید، زمانهایی هستند که سایه انسان بیش از هر وقت دیگری بروز میکند: بخشهایی از وجود که معمولاً در زندگی روزمره کنترل یا سرکوب میشوند، در چنین شرایطی آشکار میشوند—چه خوب، چه بد، چه سازنده، چه ویرانگر.
سوره با پرسشی آغاز میشود:
«يَسْأَلُونَكَ عَنِ ٱلْأَنفَالِ...»
منظور از «انفال» غنیمتهای جنگیست، اما از دید روانشناسی یونگ، این غنائم نماد سود روانیایست که پس از بحران بهدست میآید. زمانیکه انسان چیزی بهدست آورده، بلافاصله در معرض یک سایه قرار میگیرد: تمایل به تملک، غرور، خودبزرگبینی، و انکار نقش دیگران.
لحظه پیروزی، زمان افشای سایه است. درونیترین میل به قدرت، میل به جداکردن خود از جمع، میل به انتقام، همه در این لحظه زنده میشوند. سوره با تأکید بر اینکه انفال «لِلَّهِ وَالرَّسُولِ» است، در واقع یادآور میشود که اگر قدرت به مرکز روانی متعادل (خویشتن) واگذار نشود، سایه آن را میبلعد.
نبرد بدر، در لایهای نمادین، تقابل دو نیروی روانیست:
یونگ میگوید: «هر زمان که بخواهی تغییر کنی، سایه از درون مقاومت میکند.» جنگ بدر، از این منظر، نهفقط درگیری دو قوم، بلکه درگیری درون انسان برای گذر از مرحلهای به مرحله دیگر است—از وابستگی به خودآگاهی.
در میانه سوره، به احساسات متناقضی که مسلمانان در میدان نبرد تجربه کردند اشاره میشود: ترس، شک، ضعف.
«إِذْ يُرِيكُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا...»
این ترسها نه نشانه شکست، بلکه نشانه زندهشدن سایه در شرایط مرزی هستند. در میدان جنگ (یا هر بحران)، روان انسان با ترسهای بنیادینی روبهرو میشود: مرگ، بیکفایتی، خیانت، انزوا.
اما سوره این احساسات را محکوم نمیکند، بلکه آنها را طبیعی و قابل عبور میداند—مشروط بر آنکه انسان با آنها روبهرو شود، نه اینکه آنها را انکار کند. در زبان یونگ، ترس زمانی خطرناک است که نادیده گرفته شود، نه زمانیکه آگاهانه پذیرفته و هدایت شود.
در طول سوره، بارها از لزوم اطاعت از پیامبر و حفظ انسجام گروهی سخن گفته میشود. این دستورات، از نظر بیرونی شاید بهنظر نظامی یا اجتماعی باشند، اما از منظر روانشناسی، بازتاب روابط درونی انسان با ساختار فرماندهی روان خود است.
در زبان یونگی، «پیامبر» یا رهبر، میتواند نماد بخش آگاه و تصمیمگیر روان باشد. وقتی سایه فعال میشود (در قالب خشم، هراس یا میل به خودنمایی)، تنها بخشی از روان که به مرکز متصل است میتواند تعادل را بازگرداند.
بنابراین فرماندهی اینجا، یعنی دعوت به بازگشت به خویشتن روانی؛ به بخشی از وجود که میتواند نیروهای متضاد را هدایت کند. در غیر این صورت، سایههای متفرق، روان را از درون میپاشند—همانطور که سوره هشدار میدهد که اختلاف، منشأ شکست است.
یکی از ظریفترین بخشهای سوره، آیات مربوط به رفتار با اسیران جنگ است. در لحظهای که روان در اوج قدرت است، ممکن است میل به انتقام و تحقیر فوران کند. اما سوره دستور میدهد:
«فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَآءً»
یعنی یا ببخشید یا در برابر آزادی آنها فدیه بگیرید. اینجاست که قرآن، دقیقاً مانند یونگ، میخواهد انسان از سایهی «انتقام» عبور کند و به جای آن، قدرت را در مسیر شفقت و رشد هدایت کند.
در روانشناسی یونگی، گذشت از دشمن، نماد عبور از دوگانگی و آغاز ادغام است: لحظهای که فرد دیگر، «دشمن مطلق» نیست، بلکه بخشی از تجربه درونی توست که باید دیده و پذیرفته شود.
پس از جنگ، زمانیکه هیجان پایان یافته و پیروزی حاصل شده، سوره به شدت تأکید میکند که حالا نوبت امتحان بزرگتریست: چه خواهید کرد با قدرت؟
یونگ باور داشت که لحظه پیروزی، لحظهایست که سایهها خود را در لباس "حق" نشان میدهند. کسی که در هنگام شکست صبور بود، ممکن است در هنگام قدرت، مست و خودکام شود.
سوره هشدار میدهد:
«إِنَّمَا ٱلْمُؤْمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ...»
یعنی معیار ایمان، نه ادعای بیرونی، بلکه لرزش درونی در برابر مسئولیت قدرت است. این دقیقاً همان مرحلهایست که در فرآیند «تفرد» یونگی، فرد باید سایهی "قهرمان پیروز" را نیز ببیند، و خود را در آینه آن نقد کند.
سوره انفال، در نگاه روانشناسی یونگ، نه فقط گزارشی از یک نبرد تاریخی، بلکه نقشهای برای مواجهه روان با بحران، سایه، پیروزی و آزمون قدرت است. در این سوره:
در دنیای امروز، که بسیاری از انسانها در میدانهای جنگ درونی—از بحرانهای شخصی گرفته تا کشمکشهای اجتماعی—زندگی میکنند، پیام سوره انفال چنین است: بجنگ، اما سایهات را بشناس. پیروز شو، اما از قدرتت مراقبت کن. زیرا دشمن واقعی، نه در بیرون، بلکه در درون توست.