سوره المطففین یکی از کوبندهترین سورههای قرآن در نقد رفتارهای ظاهراً کوچک اما عمیقاً فریبکارانه است. "تطفیف" در ظاهر بهمعنای کمفروشی در داد و ستد است—اینکه فرد برای خود سنگ تمام بگذارد، اما برای دیگران بخیل باشد. اما در سطحی عمیقتر و از دیدگاه روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، این رفتار نشانهای از ایگوی خودمحور، ناپخته و فرافکن است که میخواهد همیشه برنده باشد—even اگر به قیمت تحریف واقعیت درونی خودش تمام شود.
در این خوانش، «تطفیف» تنها یک بیعدالتی بیرونی نیست؛ بلکه بیعدالتی روانیای است که انسان نسبت به خودش، احساساتش، دیگران و حقیقت دارد. سوره المطففین افشاگری است علیه همان مکانیسمهایی که ما بهواسطهشان خود را گول میزنیم—بیآنکه متوجه باشیم تا چه اندازه به رشد روانیمان لطمه میزنند.
سوره میگوید:
«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ»
«ٱلَّذِينَ إِذَا ٱكْتَالُوا۟ عَلَى ٱلنَّاسِ يَسْتَوْفُونَ، وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ»
در روان، تطفیف نهتنها در معامله، بلکه در معنای عمیقترش به این صورت است: وقتی ایگو برای خود خواهان کاملترین تصویر، بهترین توجیه، و بیشترین امتیاز است، اما در قضاوت دیگران یا حتی در تحلیل خودِ درونیاش، کمفروشی میکند.
به زبان یونگی، این دفاع روانی فرافکنی و نابرابری در دیدن خویش و دیگری است. ایگوی تطفیفگر، خود را معصوم میداند و سایه را به دیگری نسبت میدهد.
«أَلَا يَظُنُّ أُو۟لَـٰٓئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ»
در روان، این پرسش میتواند چنین بازخوانی شود:
آیا این ایگو واقعاً باور دارد که هیچ روزی برای رویارویی با پیامدهای درونیش نخواهد آمد؟
یونگ بارها هشدار میداد:
«هر چیزی که انکار شود، در جایی دیگر با نیرویی بیشتر بازمیگردد.»
انسان نمیتواند برای همیشه از بازتابهای روانی رفتارها، انتخابها و دروغهایی که به خودش گفته، فرار کند.
سوره دربارهی مکذّبان میگوید:
«كَلَّآ إِنَّ كِتَـٰبَ ٱلْفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍ»
«وَمَآ أَدْرَىٰكَ مَا سِجِّينٌ؟ كِتَـٰبٌۭ مَّرْقُومٌ»
در تحلیل یونگی، سِجّین میتواند نماد حافظهی درونیای باشد که همه چیز را ثبت میکند. حتی اگر ایگو بهظاهر چیزی را فراموش کند، روان فراموش نمیکند.
این «کتاب مرقوم»، نوعی حافظهی ناخودآگاه است—پر از واقعیتهایی که ما نخواستیم ببینیم، اشتباهاتی که توجیهشان کردیم، و رنجهایی که انکارشان کردیم.
در روانشناسی تحلیلی، این حافظه، منبع رؤیاهای تکرارشونده، رفتارهای بیعلت، و احساسات ناخوشایند بیدلیل است.
«كَلَّا بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ»
ران بهمعنای زنگار، سیاهی یا پوشش سنگین است. در روان، این همان حالتیست که وجدان دیگر نمیشنود. روان بهقدری از حقیقت فاصله گرفته که دیگر صدای درون را دریافت نمیکند.
در تحلیل یونگی، این همان تسخیرشدگی ایگو است—وقتی انسان گمان میبرد که همهچیز تحت کنترل اوست، اما درواقع اسیر سایههای نادیده، خشمهای دفنشده، و ترسهاییست که بر او حکومت میکنند.
«إِنَّ ٱلَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ كَانُوا۟ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يَضْحَكُونَ»
«وَإِذَا مَرُّوا۟ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ»
این تمسخر، دفاعیترین شکل فرافکنی است. ایگو نمیخواهد معنا را بپذیرد، پس آن را خوار میشمارد.
در روان، وقتی فرد بخشی از حقیقت را انکار میکند ولی ناخودآگاه حس میکند که آن حقیقت واقعی است، ممکن است به تمسخر، تحقیر، یا فاصلهگذاری بپردازد.
یونگ میگوید:
«آدمی آنچه را در خود نمیخواهد ببیند، در دیگران مسخره میکند.»
سوره در پایان با طنزی تلخ و عمیق میگوید:
«فَٱلْيَوْمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنَ ٱلْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ»
در زبان روانشناسی، این یعنی: روزی خواهد رسید که حقیقت، ولو دیر، خود را نشان خواهد داد. و ایگویی که بر پایهی انکار ساخته شده، ناپایدار خواهد ماند.
این آیه نشان میدهد که روان، در نهایت، خود را اصلاح میکند—even اگر در لحظههایی طولانی، به خود دروغ گفته باشد.
سوره دو «کتاب» را معرفی میکند:
در نگاه یونگی، اینها نماد دو حافظهی درونیاند:
سوره المطففین، در خوانش یونگی، روایت افشای مکانیسمهای ظریف اما ریشهدار ایگوست: کمفروشی در حقیقت، فرافکنی، توجیه، تمسخر معنا، و انکار بازتاب روانی انتخابها. این سوره:
پیام نهایی سوره چنین است:
«عدالت، فقط در داد و ستد نیست. اگر به خودت دروغ بگویی، روانت جبران خواهد کرد. و اگر با خودت صادق باشی—even در تاریکیها—روزی آرامش به سراغت خواهد آمد.»