سوره المرسلات با زنجیرهای از سوگندها آغاز میشود. سوگند به نیروهایی که فرستاده میشوند، تندبادها، گسترشدهندگان، جداکنندگان، الهامبخشان...
در نگاه اول، این سوره تصویری از نظم کیهانی و رخدادهای آخرالزمانی است. اما در لایهی عمیقتر، از دیدگاه روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، این سوره بیانی نمادین از حرکت نیروهای ناخودآگاه به سمت آگاهی است.
«مرسلات» یعنی فرستادگان. اما چه چیزهایی در روان فرستاده میشوند؟ احساساتی سرکوبشده؟ تصاویر رؤیا؟ صدای وجدان؟ انگیزههای فراموششده؟ اینها همگی نیروهاییاند که از سوی ناخودآگاه به سطح میآیند، تا ایگو را متوقف، بیدار، یا دگرگون کنند.
سوره با سوگندهایی پرشور آغاز میشود:
«وَٱلْمُرْسَلَـٰتِ عُرْفًۭا، فَٱلْعَـٰصِفَـٰتِ عَصْفًۭا، وَٱلنَّـٰشِرَٰتِ نَشْرًۭا...»
در تحلیل یونگی، اینها را میتوان نیروهای پنهان روان دانست که یکباره فعال میشوند.
– «عاصفات»: احساسات خام، خشم، اضطراب،
– «ناشرات»: ایدهها و خاطراتی که دفنشده بودند،
– «فارقات»: قدرت تشخیص و قضاوت تازه،
– «ملقیات»: الهامها، اشارات، نشانهها.
وقتی این نیروها حرکت میکنند، روان دیگر مثل گذشته نخواهد بود. آگاهی در آستانهی تحول است.
سوره میپرسد:
**«إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَٰقِعٌ»
و هشدار میدهد:
«فَإِذَا ٱلنُّجُومُ طُمِسَتْ، وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ فُرِجَتْ...»
در سطح روانشناسی، این تصویرها نشان از فروپاشی ساختار روانی پیشین دارند:
در روان، این همان بحران بزرگی است که یونگ آن را "dark night of the soul" مینامید—شب تاریک روح، آستانهی تحول.
سوره بارها تکرار میکند:
«وَيْلٌۭ يَوْمَئِذٍۢ لِّلْمُكَذِّبِينَ»
این عبارت، تکرارشونده و موزون، بهسان ضرباهنگ درونیای عمل میکند که وجدان را بیدار میکند. در روان، این «مکذبین» نهفقط افراد بیرونیاند، بلکه بخشهایی از خود ما هستند که حقیقت را انکار میکنند، سایه را نمیپذیرند، و در فرافکنی و دفاع ماندهاند.
یونگ میگوید:
«انکار، نخستین واکنش ایگو به حقیقت ناخوشایند است. اما دیر یا زود، باید ببینی.»
آیه میگوید:
«أَلَمْ نُهْلِكِ ٱلْأَوَّلِينَ... فَنُتْبِعُهُمُ ٱلْـَٔاخِرِينَ»
در روان، این مرحله معادل از دست دادن اتکا به گذشته است. ساختارهای ایمنی (خانواده، سنت، باورهای قدیمی) دیگر جواب نمیدهند. فرد در خلأ قرار میگیرد؛ جایی میان انکار و بیداری.
این وضعیت، خطرناک اما ضروری است. یونگ میگوید:
«برای متولدشدن دوباره، باید نخست بمیری. اما مرگ ایگو، دردناک است.»
سوره یادآور میشود:
**«أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّآءٍۢ مَّهِينٍ»
یعنی: ما تو را از آبی ناچیز آفریدیم.
در روانشناسی، این یادآوری میتواند تخریب ایگوی متورم تلقی شود. ایگو، برای بیدارشدن، باید تواضع را بپذیرد. باید بداند که مرکز جهان نیست. تنها با درهمریختن غرور ایگو است که فضای خویشتن (Self) باز میشود.
سوره ادامه میدهد:
«أَلَمْ نَجْعَلِ ٱلْأَرْضَ كِفَاتًا، أَحْيَآءًۭ وَأَمْوَٰتًا»
در روان، این بیانگر پذیرش چرخهی مرگ و تولد درون است. آنچه در تو میمیرد، زمینهای برای زایش است.
– نقشی که ترک میکنی،
– باوری که پشت سر میگذاری،
– و زخمی که میپذیری.
اینها همه، بذرهایی هستند که در زمین روان کاشته میشوند تا چیزی نو بروید.
در پایان، سوره تصویر دو گروه را ارائه میدهد:
در روانشناسی یونگی، این تصاویر را میتوان استعارههایی برای وضعیت نهایی روان دانست:
سوره المرسلات، در خوانش یونگی، روایتیست از بیداری نیروهای درونی، آغاز فروپاشی ایگو، و شکلگیری بحرانهایی که اگر بهدرستی فهمیده شوند، به رشد روانی منجر میگردند. این سوره:
پیام نهایی سوره چنین است:
«روزی، روانت تو را بیدار خواهد کرد. شاید با نسیمی آرام، شاید با طوفانی سهمگین. اما اگر گوش بسپاری، راهی بهسوی روشنی درون گشوده خواهد شد—even اگر از دل تاریکی باشد.»