a.bavafa444@gmail.com
تحلیل یونگی دعای توسل در اسلام

دعای توسل: جستجوی شفیع در روان، صدای درمانِ درون، و احیای رابطهی انسانی با امر متعالی
دعای توسل یکی از محبوبترین و احساسیترین دعاهای شیعی است؛ دعایی که در آن، فرد دعاخوان، با صراحتی بینظیر، به تکتک شخصیتهای مقدس (چهارده معصوم) متوسل میشود؛ به آنها سلام میدهد، از رنجهایش میگوید، و با تمام اضطراب و امیدش فریاد میزند: «یا وَجهَ اللهِ! اشفع لنا عندَ الله.»
در نگاه نخست، این دعا شاید فقط نوعی استمداد از نیروهای غیبی بهنظر برسد. اما در لایههای عمیق روان، دعای توسل فراخوانیست برای احیای اتصال انسان با کهنالگوهای درونی نجات، رحمت، حمایت و شفاعت.
در روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، چنین فراخوانهایی، نشانهی فعالشدن بخشی از ناخودآگاه هستند که انسان، در لحظهی درماندگی، به آن پناه میبرد—not برای معجزه، بلکه برای بازیابی انسجام روانی. در این تحلیل، هر «یا فلان» در دعای توسل، در واقع صدایی در درون انسان است که دارد با «بخش شفابخش و نجاتدهندهی روان» گفتوگو میکند.
۱. توسل: نیازی عمیق به پیوند، نه فقط نجات
واژهی «توسل» بهظاهر بهمعنای واسطهگرفتن است. اما از منظر روان، توسل نشانهی چیزی عمیقتر است: احساس گمگشتگی، احساس جدایی، و میل به اتصال.
در شرایطی که ایگو خسته شده، مسیرهای آشنا جواب ندادهاند، و فرد به پایانِ توان خود رسیده، روان از درون، ندای یاری میفرستد—نه فقط برای رهایی از مشکل، بلکه برای بازیابی احساس تعلق به چیزی بزرگتر، امنتر، و مهربانتر.
یونگ میگوید:
«هر فریاد برای نجات، در عمق خود، تمایل به اتحاد با Self است.»
دعای توسل، با چنین فریادی آغاز میشود.
۲. سلامدادن به معصومان: احضار کهنالگوهای مقدس در روان
در دعای توسل، فرد به ترتیب به پیامبر اسلام، حضرت علی، حضرت فاطمه، و امامان شیعه سلام میدهد. این سلامها در ظاهر، احتراماند؛ اما در زبان روان، آنها نوعی «احضار درونی کهنالگو» هستند.
هر معصوم، در روان ما، نماد چیزیست:
- پیامبر: خرد راهبر
- علی: شجاعت درون و شمشیر عدالت
- فاطمه: مهر، حفاظت و مادرانگی
- حسن: صلح، بخشش
- حسین: فداکاری و ایثار تا مرز نیستی
- و هر امام دیگر، نمایندهی یکی از نیروهای درونیست که در لحظهی بحران، روان آنها را به میدان فرا میخواند.
در هر «یا...»، در واقع روان دارد میگوید:
«ای بخش نجاتدهندهی من، ای تصویر قدرتِ سالم درونم، بیا. کمکم کن که از این سردرگمی عبور کنم.»
۳. «یا وَجهَ اللهِ»: آرزوی دیدار با مرکز درخشان روان
تکرار این عبارت در پایان هر فراخوان، شاهکلید دعای توسل است. «وجهالله» یعنی «روی خدا»، یعنی آن چیزی از خدا که قابل دیدن، قابل لمس، قابل تجربه است.
یونگ معتقد بود که Self، خویشتن متعالی انسان، مرکز نظمدهندهی روان است که انسان همیشه ناخودآگاه بهسوی آن میل دارد. اما چون تماس مستقیم با آن ممکن نیست، روان تصاویری از آن میسازد—همانند پیامبران، قدیسان، یا اَشکال دیگر الهی.
دعای توسل، با فراخواندن «وجهالله»، درواقع به ما میگوید:
«حتی اگر نمیتوانی ذات خدا را بفهمی، اما چهرهی او را، در شکل محبت، شجاعت، نور، و فداکاری دیدهای. به همان رو بیا، و از آن کمک بگیر.»
۴. راوی دعا: انسانی تنها، پر از درد، اما امیدوار به بازگشت معنا
در دعای توسل، گوینده نه عالم است، نه قهرمان، نه کسی که معنویت در اختیار دارد. او انسانیست:
- خسته،
- تنها،
- غرق در تاریکی،
- اما هنوز ناتمام،
- و هنوز ناتسلیم.
او نمیگوید «مرا از شر دشمنم نجات بده»، بلکه میگوید:
«دلم گرفته، راه نمیبینم، به بنبست خوردهام—تو بیا.»
یونگ این لحظه را فروپاشی ایگو مینامید؛ لحظهای که دیگر نیرویی برای کنترل شرایط باقی نمانده، و تنها راه باقیمانده، تماس با امر متعالیست—not برای پیروزی، بلکه برای معنا.
۵. توسل نه بهمعنای ناتوانی، بلکه بلوغ روانی در شناسایی نیاز به رابطه
از دیدی سطحی، توسل شاید نشانهی ضعف باشد. اما در روانشناسی تحلیلی، توسل یعنی:
- پذیرفتن نیاز به کمک،
- پذیرفتن اینکه انسان همهچیز را نمیداند،
- و شجاعت اعتماد به نیروهای درونی متعالی.
یونگ مینویسد:
«انسان بالغ، آنکس نیست که بهتنهایی راه را طی کند، بلکه آنکس است که بلد است از کمکِ درون، در زمان درست استفاده کند.»
دعای توسل، تمرین همین بلوغ است: اعتماد به شبکهی نجاتبخش روانی که در تصویر قدیسان متجلی شده است.
۶. اشک و صدا: ظهور عاطفه در متن قدسی
دعای توسل، مانند ندبه یا کمیل، پر از بار احساسیست. صدا بالا میرود، اشک جاری میشود، و لحظهبهلحظه دعا به اوج عاطفی نزدیک میشود.
در زبان یونگ، این لحظات، نقاط تماس روان با حقیقت تجربی خویشتناند. اشک در دعا، فقط گریه نیست؛ نشانهی آن است که حجاب بین ایگو و ناخودآگاه نازک شده، و روان به نقطهی زایش نزدیک شده است.
۷. پایان دعا: هنوز تاریکی هست، اما حالا تنها نیستم
دعای توسل پایان باز دارد؛ نه وعدهی معجزه، نه ضمانت نجات فوری. اما تفاوتی کلیدی هست:
در آغاز دعا، راوی تنها بود؛ در پایان، در آغوش حضور است.
او هنوز در رنج است، اما:
- فهمیده که تنها نیست،
- صدای شفابخش درونش را شنیده،
- و توانسته به جای انکار یا سرزنش، در آغوش رابطه با کهنالگوهای درونی، معنا را بازیابد.
جمعبندی
دعای توسل، در خوانش روانشناسی یونگ، گفتوگوی آگاهانه با کهنالگوهای نجات، مهربانی و هدایت در درون انسان است. این دعا:
- انسان را از انزوای روانی بیرون میآورد،
- رابطهی ایگو با Self را از طریق شفیعان بازسازی میکند،
- و به جای راهحل، حضور را میبخشد؛ حضوری که خود آغاز شفا است.
پیام نهایی دعای توسل چنین است:
«در تاریکی که نمیدانم راه کجاست، تنها کاری که از دستم برمیآید این است: صدا بزنم. و اگر صدا زدم، یعنی هنوز زندهام. هنوز امید هست. و هنوز کسی هست که صدایم را بشنود—اگر نه بیرون، پس درون.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
شناخت یونگی از حضرت محمد (ص)
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکتب فکری ویلیام اوکام
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم حضرت ابراهیم (ع)