"تبصره ۲۲" اثر جوزف هلر

"تبصره ۲۲" اثر جوزف هلر


رمان تبصره ۲۲ اثر جوزف هلر داستان خلبانی به نام یوساریان را روایت می کند که در خلال جنگ جهانی دوم در ارتش آمریکا خدمت می کند. یوساریان، یکی از هزاران سرباز آمریکایی است که در جزیره ای در دریای مدیترانه مستقر شده و مأموریت های خطرناکی را به انجام می رساند. او از جنگ متنفر است و هرطور که می تواند سعی دارد از انجام مأموریت ها فرار کند، اما با مشکلی به نام تبصره ۲۲ مواجه است.

تبصره ۲۲ یک قانون در ارتش است که می گوید اگر سربازی دیوانه باشد و بخواهد از انجام مأموریت ها معاف شود، باید درخواست معافیت دهد. اما طبق این تبصره، اگر سرباز درخواست معافیت بدهد، به این معناست که هنوز عقل خود را حفظ کرده است و در نتیجه نمی تواند معاف شود. به عبارت دیگر، در این سیستم، اگر سربازی بخواهد از جنگ فرار کند، به خودی خود ثابت می کند که عقل خود را دارد و باید در جنگ باقی بماند.

یوساریان که از این شرایط به شدت نا امید و نگران است، به دنبال راهی برای فرار از جنگ می گردد، اما در می یابد که در این دنیای بی منطق هیچ راه فراری وجود ندارد. او از همکاران خود و دیگر افراد در پایگاه خود، که هرکدام درگیر مسائل و معضلات شخصی خود هستند، شنیده و دیده است که هیچکس در این سیستم قادر به نجات خود نیست. برخی از سربازان از ترس مرگ و خطرات جنگ دیوانه می شوند، اما حتی در این حالت هم نمی توانند از جنگ رهایی یابند.

یوساریان در این دنیای بی رحم و پر از تناقض ها، تلاش میکند تا خود را از خطرات جنگ نجات دهد، اما به تدریج متوجه می شود که در این سیستم، هیچ چیز منطقی نیست و هیچکس نمی تواند بر خلاف قوانین آن عمل کند. در نهایت، او درمی یابد که نه تنها نمی تواند از جنگ فرار کند، بلکه در این سیستم هیچ چیزی به غیر از بقا و زنده ماندن اهمیت ندارد.

رمان تبصره ۲۲ با نقدی تلخ و طنزآمیز به جنگ و بی رحمی های آن، نشان می دهد که انسانها در این دنیای پیچیده و بی منطق، گرفتار قوانینی بی رحمانه و بی هدف هستند که نمی توانند از آنها فرار کنند. این کتاب به صورت گسترده ای به بوروکراسی های پیچیده و بیرحمی های جنگی می پردازد و در عین حال با شوخی های تلخ و طنزآمیز به نقد بی پایانی از فساد و تناقض های موجود در جوامع انسانی می پردازد.

📌سفر قهرمانی جوزف کمپل شامل چندین مرحله است که قهرمان از دنیای معمولی خود فراخوانده می شود و وارد دنیای جدیدی می شود که در آن با چالش ها و دشمنان مواجه می شود. در این مسیر، قهرمان از یک راهنما یا استاد کمک می گیرد، با مشکلات و تضادهای درونی خود رو به رو می شود، و در نهایت از این تجربیات برای رشد و تحول استفاده می کند. پس از پیروزی بر موانع، قهرمان به دنیای خود باز می گردد، اما با آگاهی و قدرت جدیدی که به دیگران کمک می کند. این سفر نشان دهنده ی فرآیند تغییر و تکامل فردی است.

۱) سؤال: جهان عادی در "تبصره ۲۲" چگونه تعریف می شود؟

پاسخ کوتاه:

جهان عادی داستان، جنگ جهانی دوم و پایگاه هوایی یک گروه بمب افکن آمریکایی در جزیرهای در دریای مدیترانه است که در آن، سربازان تحت دستورات پوچ و قوانین بیرحمانه ی ارتش زندگی می کنند.

جزئیات آموزشی:

شخصیت اصلی، یوستاریان، یک خلبان بمب افکن است که از جنگ بیزار است و فقط به دنبال راهی برای زنده ماندن و فرار از مأموریت های خطرناک است. اما او در دنیایی زندگی می کند که تحت سلطه ی "تبصره ۲۲" است—قانونی که به طور تناقض آمیز، فرار از جنگ را غیرممکن می سازد. او می بیند که فرماندهان ارتش، نه برای پیروزی، بلکه برای جاه طلبی و تبلیغات شخصی، جان سربازان را به خطر می اندازند.

۲) سؤال: فراخوان ماجراجویی در "تبصره ۲۲" چه مفهومی دارد؟

پاسخ کوتاه:

فراخوان ماجراجویی زمانی آغاز می شود که یوستاریان متوجه می شود که هرچه بیشتر مأموریت های خود را انجام دهد، به جای مرخص شدن، مأموریتهای جدید به او تحمیل می شود.

جزئیات آموزشی:

بر اساس قوانین ارتش، سربازانی که تعداد مشخصی از مأموریتها را به پایان برسانند، میتوانند به خانه برگردند. اما فرماندهان، همواره این عدد را افزایش می دهند تا سربازان نتوانند از جنگ خارج شوند. یوستاریان می فهمد که او در یک سیستم بی منطق و بی رحم گرفتار شده است که هیچ راهی برای خروج از آن وجود ندارد.

۳) سؤال: امتناع از دعوت در "تبصره ۲۲" چگونه بروز می کند؟

پاسخ کوتاه:

یوستاریان بارها تلاش می کند که با گزارش بیماری یا تظاهر به جنون، از جنگ فرار کند، اما "تبصره ۲۲" مانع او می شود.

جزئیات آموزشی:

بر اساس تبصره ۲۲، سربازی که بخواهد از جنگ فرار کند، نشان دهنده ی سلامت عقل اوست (زیرا فقط یک فرد عاقل از جنگ فرار می کند)، بنابراین او واجد شرایط خروج نیست. اما اگر بماند و به مأموریت های خطرناک ادامه دهد، به این معناست که دیوانه است، اما چون خودش تقاضای خروج نداده، باید در جنگ باقی بماند! این تناقض، یوستاریان را در یک چرخه ی بی پایان و پوچ قرار می دهد.

۴) سؤال: ملاقات با راهنما در "تبصره ۲۲" چه نقش مهمی دارد؟

پاسخ کوتاه:

یوستاریان راهنمای مشخصی ندارد، اما با شخصیت های مختلفی روبه رو میشود که جنون، بوروکراسی، و بی عدالتی ارتش را نمایان می کنند.

جزئیات آموزشی:

شخصیتهایی مانند:

دکتر دینیکا، که خود از قوانین بیرحمانه ی ارتش رنج می برد و می داند که هیچ راه فراری وجود ندارد.

میلُو مایندربایندر، که نشان می دهد چگونه حتی در جنگ، سودجویی و فساد اقتصادی وجود دارد.

سرگرد میجر میجر، که ناخواسته به مقام بالایی منصوب شده اما خودش نیز از این سیستم بیزار است.

این شخصیت ها، نشان می دهند که یوستاریان تنها نیست، اما سیستم چنان پیچیده و دیوانه وار است که هیچکس توانایی تغییر آن را ندارد.


۵) سؤال: عبور از آستانه در "تبصره ۲۲" چه مفهومی دارد؟

پاسخ کوتاه:

عبور از آستانه زمانی رخ می دهد که یوستاریان متوجه می شود که اگر در این سیستم بماند، دیر یا زود کشته خواهد شد، اما خروج از آن هم غیرممکن است.

جزئیات آموزشی:

او می بیند که دوستانش یکی پس از دیگری در مأموریت های بیهوده کشته می شوند. تلاش هایش برای اعتراض یا مذاکره نیز بی نتیجه است، زیرا هیچکس به حرف او اهمیت نمی دهد. او به نقطه ای می رسد که باید یا کاملاً تسلیم سیستم شود، یا راهی برای فرار پیدا کند.

۶) سؤال: آزمونها، متحدان و دشمنان در "تبصره ۲۲" چه نقشی دارند؟

پاسخ کوتاه:

آزمونهای یوستاریان شامل مبارزه با سیستم فاسد، تلاش برای فرار، و مواجهه با مرگ دوستانش است.

جزئیات آموزشی:

متحدان: برخی از دوستانش مانند دکتر دینیکا و سرگرد میجر میجر، که خودشان نیز درگیر این سیستم هستند.

دشمنان: فرماندهان ارتش، که فقط به افزایش آمار مأموریت ها اهمیت می دهند و جان سربازان برایشان بی ارزش است.

یوستاریان بارها تلاش می کند با عقل و منطق از این چرخه خارج شود، اما متوجه می شود که در جهانی غیرمنطقی، منطق بی فایده است.


۷) سؤال: نزدیک شدن به غار درونی در "تبصره ۲۲" چگونه بیان می شود؟

پاسخ کوتاه:

این مرحله زمانی رخ می دهد که یوستاریان دیگر امیدی به خروج قانونی از ارتش ندارد و تنها گزینه اش، فرار غیرقانونی است.

جزئیات آموزشی:

او متوجه می شود که حتی اگر زنده بماند، این سیستم هیچگاه اجازه ی آزادی به او نخواهد داد. همه ی اطرافیانش یا تسلیم شده اند یا مرده اند. در این مرحله، او دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارد، جز جان خودش.

۸) سؤال: پیام نهایی مرحله "بازگشت با اکسیر" در "تبصره ۲۲" چیست؟

پاسخ کوتاه:

پیام نهایی این است که در یک سیستم دیوانه وار و بیرحم، تنها راه نجات، خروج از بازی است.

جزئیات آموزشی:

یوستاریان، برخلاف تمام دستورها، تصمیم می گیرد که از پایگاه فرار کند. این تصمیم، نشانه ی عدم تسلیم در برابر جنون سیستم است. او می داند که ممکن است موفق نشود، اما ترجیح می دهد بجنگد تا اینکه قربانی شود.


📌سایه ها و ارتباطشان با کهن الگوهای سفر قهرمانی جوزف کمپل:

  1. سایهی قهرمان (خود منفی): قهرمان به طور مداوم با جنبه های تاریک خود، ترس ها و ضعف های درونی اش رو به رو می شود. کهن الگوی سایه، نمایانگر این تضاد درونی است که قهرمان برای تحول باید بر آن غلبه کند و از آن عبور کند.
  2. سایه ی استاد (والد نیکوکار یا آموزگار معنوی): قهرمان برای رسیدن به خودآگاهی و توانایی های جدید، با شخصی حکیم یا استاد مواجه می شود که توانایی های درونیاش را بیدار می کند. این استاد در نهایت، قهرمان را به مواجهه با سایه ها و کشف حقیقت خود هدایت می کند.
  3. سایه ی حریف (آنتاگونیست یا نیروهای منفی): نیروهایی که از خارج قهرمان را به چالش می کشند و به طور معمول نمایانگر تضادها و مشکلات اجتماعی یا فردی هستند. کهن الگوی دشمن یا آنتاگونیست نشان می دهد که برای دستیابی به پیروزی و تکامل، قهرمان باید این موانع را شکست دهد.

سایهی اصلی در تبصره ۲۲:
بی معنایی جنگ، دیوانگی سیستماتیک و تلاش برای رهایی از شرایط غیر قابل فرار.

ارتباط با کهن الگوها:

  1. یوجین هاتسوب کهن الگوی قهرمان درمانده و طردشده است. او در پی بقا در شرایط وحشتناک جنگ جهانی دوم است و برای فرار از مأموریت ها به تبصره ۲۲ متوسل می شود، قانونی که به گونه ای طراحی شده است که هیچگاه نمی تواند از آن فرار کند. سایه ی او، آگاهی از بی پایانی و در هم تنیدگی دیوانه وار که انسان را از آزادی واقعی محروم می کند است.
  2. تبصره ۲۲ کهن الگوی سیاست های بی رحم و غیرمنطقی است. این تبصره نشان دهنده ی سیستم های دیوانه وار و بی منطقی است که به افراد اجازه نمی دهد از آنها فرار کنند، حتی اگر دیوانه باشند. سایه ی آن، انتخابات غیرقابل تصور و سیستم های دولتی که انسان ها را در دایره ای بی پایان از تصمیمات معیوب گرفتار می کنند است.
  3. کشیش و شخصیت های مذهبی کهن الگوی راهنمایان بی تفاوت و ناکارآمد هستند. آنها درک واقعی از رنج های انسانی ندارند و فقط به اعمال و آداب مذهبی خود پایبندند. سایه ی آنها، مفهوم دین و مذهب که ممکن است به جای نجات، به تحقیر و بی تفاوتی نسبت به رنج های واقعی انسان ها منتهی شود است.
  4. وزیر جنگ کهن الگوی خودخواه و بی رحم است. او تنها به منافع شخصی و قدرت خود فکر می کند و به شدت نگران نبردهای خود است، بدون اینکه به انسانها توجه کند. سایه ی او، استفاده از قدرت و کنترل برای تسلط بر افراد بیگناه در شرایط جنگی و دگرگونی است.
  5. کارلوس (رئیس گروه) کهن الگوی رئیس بی احساس و دیوانه وار است. او به جای توجه به رنج سربازان و شرایط جنگی، از قوانین و مقررات پیروی میکند و مسئولیت خود را نمی پذیرد. سایه ی او، سختگیری و وابستگی بیش از حد به قوانین که منجر به نادیده گرفتن انسانیت و دردهای واقعی می شود است.
  6. مردم غیرنظامی کهن الگوی بی گناهی که در معرض آسیب های جنگ قرار دارند است. این افراد درگیر بی عدالتی های جنگی هستند که تصمیمات سیاسی آنها را به طور مستقیم تحت تأثیر قرار می دهد. سایه ی آنها، آسیب پذیری و بی دفاعی در برابر خشونت ها و اقدامات ناعادلانه جنگی است.
  7. یوگا (دوست هاتسوب) کهن الگوی دشمن درونی و فریبنده است. او در تلاش است تا در شرایط سخت جنگ و فشارهای روانی از راهی غیر مستقیم به فرار از سیستم برسد. سایه ی او، دروغ ها و فریب هایی که برای فرار از رنج های شخصی به کار گرفته می شود، اما در نهایت منجر به درد بیشتر می شود است.
  8. در پایان، سایه ی اصلی داستان این است: بی معنایی جنگ و سیستم های حکومتی، افراد را در دایره ای از دیوانگی و درگیری های بی پایان گرفتار می کند و انسانها باید با این شرایط مقابله کنند و یاد بگیرند که از خودشان برای رهایی استفاده کنند، اما در بسیاری از موارد، آزادی محال به نظر می آید.


مسیر شفای سایه ی "بی معنایی جنگ، دیوانگی سیستماتیک و تلاش برای رهایی از شرایط غیر قابل فرار"

شفای این سایه با پذیرش واقعیت های دیوانه وار و بی معنای زندگی، به ویژه در شرایط جنگی، آغاز می شود. فرد باید از این که در جهانی پر از جنگ و سیستم های بیرحم، از خود بی خبری کند فاصله بگیرد و به درک این برسد که حقیقت و معنا در درون فرد است، نه در موقعیت های بیرونی. مسیر شفا از آگاهی از بی پایانی و ناتوانی در فرار از جنگ و سیستم ها آغاز می شود، جایی که فرد به این نتیجه می رسد که برای رهایی از شرایط غیر قابل فرار، باید با آنها مواجه شود و در عین حال ظرفیت مقاومت در برابر بی معنایی را پیدا کند. فرد باید یاد بگیرد که کنترل کامل بر شرایط ممکن نیست، اما انتخاب های آگاهانه در مواجهه با آنها می تواند آزادی درونی ایجاد کند. در این مسیر، پذیرش این که انسان ها نمی توانند در برابر سیستم های فاسد و دیوانه ای که اطرافشان را احاطه کرده اند، کاملاً رهایی یابند، اما می توانند به طریقی از آنها عبور کنند، به فرد کمک میکند تا تعادل درونی خود را حفظ کند. در نهایت، شفا از این سایه زمانی تکمیل می شود که فرد آگاهی از پوچی و بی معنایی را با خرد و پذیرش زندگی ترکیب می کند و در این حالت، حتی در شرایط دشوار، به آرامش درونی و رهایی دست می یابد.

سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه

در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل می‌کنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پست‌هایی ۱۰ دقیقه‌ای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمه‌ی زیر را بزنید 👇

ورود به اکو کاغذ