"بیگانه" اثر آلبر کامو

"بیگانه" اثر آلبر کامو


رمان بیگانه اثر آلبر کامو، روایت جوانی به نام مورسول است که در شهر الجزیره، بی تفاوتی و سکوتش در برابر رویدادهای زندگی، او را به سرنوشتی تلخ و غریب می کشاند. داستان با خبر فوت مادر مورسول آغاز می شود؛ او به آسایشگاه سالمندان می رود تا مراسم تدفین را برگزار کند. از همان ابتدا، خواننده با واکنش سرد و ظاهراً غیرعاطفی او رو به رو میشود: مورسول نمی گرید، نمی نالد و رفتار یا احساسی را که جامعه از او انتظار دارد، بروز نمی دهد. همین تفاوت، گسستی را میان او و دنیای پیرامونش رقم میزند و نخستین نشانۀ «بیگانگی» او با محیط خود را آشکار میکند.

پس از بازگشت به شهر، مورسول به نوعی زندگی روزمره و نسبتاً بی دغدغه بازمیگردد. با دختر جوانی به نام ماری آشنا می شود، به شنا می رود و شبها به سینما یا کافه ها سر میزند. این بخش از داستان نشان می دهد که مورسول در عین برخورداری از حس های طبیعی مثل لذت جسمانی، فاقد هر نوع هیجان عمیق درونی نسبت به رخدادهای جدی زندگی است. از سوی دیگر، او با همسایه ای به نام ریمون ـ مردی خشن و مشکوک ـ معاشرت می کند؛ گویی بی آنکه هیچ قضاوتی درباره درستی یا نادرستی رفتار ریمون داشته باشد، صرفاً می پذیرد که زمانش را با او بگذراند.

در نیمه نخست رمان، کامو تدریجاً استقلال فکری و احساسی مورسول را به تصویر می کشد: مردی که بی هیچ قید و بندی برای عواطف متعارف، در لحظات حال زندگی می کند و از قضاوت دیگران باکی ندارد. اما نقطه عطف ماجرا زمانی روی می دهد که مورسول و ریمون درگیر خصومت با گروهی عرب می شوند؛ در ساحلی آفتابی و زیر تابش شدید نور، مورسول بی مقدمه با شلیک گلوله، مرد عربی را به قتل می رساند. این رخداد ناگهانی در فضای به شدت گرم و آزاردهندۀ ساحل، مسیری تازه را پیش پای مورسول می گذارد: حالا او باید در جایگاه یک متهم به قتل پاسخگو باشد.

در نیمه دوم رمان، دورۀ زندان و محاکمۀ مورسول آغاز می شود. واکنش های خونسرد و گاه بی تفاوت او در دادگاه، نه تنها قضات و وکیلش، بلکه افکار عمومی را نیز حیرت زده میکند. در جلسات محاکمه، مسئله قتل با مرگ مادر مورسول پیوند می خورد؛ اینکه چرا او در مراسم تدفین مادر گریه نکرده، چرا روز بعد به تفریح و خوشگذرانی رفته است و چرا در برابر سوال های وجدان عمومی، کمترین نشانی از پشیمانی بروز نمی دهد. فضا چنان شکل می گیرد که گویی مورسول بیش از آنکه به دلیل ارتکاب قتل محکوم شود، به دلیل «بیگانگی»اش از ارزش های اخلاقی و انسانی جامعه مجازات خواهد شد.

در نهایت، حکم اعدام برای مورسول صادر می شود. او در سلول زندان، با کشیشی که برای اعتراف و نجات روحش آمده به شدت درگیر می شود و از پذیرش هر نوع توبه یا معناگرایی فراطبیعی سر باز می زند. در این لحظات پایانی است که کامو، لایه های فلسفی رمان خود را آشکار می کند: مورسول به پوچی و «بی معنایی» جهان ایمان دارد و تنها چیزی که برایش باقی مانده، پذیرش مرگ به عنوان بخشی از روند اجتناب ناپذیر حیات است.

رمان بیگانه با زبانی ساده اما تأثیرگذار، دوگانگی میان فردیت رها از قواعد اجتماعی و هنجاره ای اخلاقی جمعی را برجسته میکند. آلبر کامو از خلال شخصیت مورسول، این پرسش را مطرح می کند که آیا سرپیچی از الگوهای رایج احساس و تعهد، می تواند انسانی را تا مرز طرد و محکومیت مطلق بکشاند؟ و آیا در جهانی بیمنطق و بی هدف، شور زندگی می تواند معنایی فراتر از دلخوشی های زودگذر داشته باشد؟ پایان تلخ و نا امیدانۀ داستان، نشان می دهد که بینش پوچ گرایانۀ مورسول هیچ جایی در برابر داوری اجتماع نمی یابد و او به جرم یک «بی تفاوتی» بنیادین محکوم می شود. این اثر یکی از بنیانی ترین تجلیات فلسفه ابسورد کامو است که پرسش از ماهیت رستگاری، حقیقت و آزادی انسان را بی پرده طرح می کند.

📌سفر قهرمانی جوزف کمپل شامل چندین مرحله است که قهرمان از دنیای معمولی خود فراخوانده می شود و وارد دنیای جدیدی می شود که در آن با چالش ها و دشمنان مواجه میشود. در این مسیر، قهرمان از یک راهنما یا استاد کمک می گیرد، با مشکلات و تضادهای درونی خود رو به رو میشود، و در نهایت از این تجربیات برای رشد و تحول استفاده میکند. پس از پیروزی بر موانع، قهرمان به دنیای خود بازمیگردد، اما با آگاهی و قدرت جدیدی که به دیگران کمک میکند. این سفر نشان دهنده ی فرآیند تغییر و تکامل فردی است.

۱) سؤال: جهان عادی در "بیگانه" چگونه تعریف میشود؟

پاسخ کوتاه:

جهان عادی در "بیگانه"، الجزایر مستعمراتی فرانسه در دهه ی ۱۹۴۰ است، جایی که مرسو، شخصیت اصلی، یک کارمند معمولی است که بدون هیجان و احساسات عمیق زندگی می کند. او نه به جامعه ی اطرافش تعلق دارد، نه به اصول اخلاقی و ارزش هایی که دیگران به آن پایبندند.

جزئیات آموزشی:

مرسو فردی بی تفاوت است که احساسات و واکنشهایش به زندگی، غیرعادی به نظر می رسد.

او در ابتدا در مراسم تشییع جنازه ی مادرش شرکت می کند، اما به نظر نمی رسد که مرگ او را متأثر کرده باشد.

او با دوست دخترش، ماری، رابطه دارد، اما حتی زمانی که ماری از او میپرسد که آیا دوستش دارد، او با بی تفاوتی پاسخ می دهد.

او زندگی را به شکل یک سلسله از اتفاقات می بیند که هیچ معنای عمیقی ندارند و خودش را درگیر احساسات و ارزش های رایج نمی کند.


۲) سؤال: فراخوان ماجراجویی در "بیگانه" چه مفهومی دارد؟

پاسخ کوتاه:

فراخوان ماجراجویی زمانی آغاز می شود که مرسو، بدون هیچ انگیزه ی مشخصی، مردی عرب را در ساحل به ضرب گلوله می کشد. این اتفاق، زندگی او را کاملاً تغییر می دهد و او را وارد سیستمی از محاکمه و قضاوت های اجتماعی می کند.

جزئیات آموزشی:

مرسو در ابتدا، هیچ دشمنی شخصی با مقتول ندارد و حتی نمی خواهد با او درگیر شود.

او صرفاً به دلیل شدت گرما و انعکاس نور خورشید روی چاقوی مرد عرب، ماشه را می کشد.

او هیچ احساسی از پشیمانی یا شوک نشان نمی دهد، که این موضوع، باعث می شود جامعه و دادگاه او را فردی بی رحم و غیرانسانی تلقی کنند.

این لحظه، او را از یک زندگی بی دغدغه به دنیایی می کشاند که در آن، باید برای اعمالش پاسخگو باشد.


۳) سؤال: امتناع از دعوت در "بیگانه" چگونه بروز میکند؟

پاسخ کوتاه:

امتناع از دعوت در این داستان در بی تفاوتی مرسو نسبت به محاکمه و دفاع از خود دیده می شود. او نه تنها تلاش نمی کند که بی گناهی خود را ثابت کند، بلکه حتی از بازیهای معمول دادگاه برای جلب ترحم استفاده نمی کند.

جزئیات آموزشی:

او حاضر نیست وانمود کند که از قتل پشیمان است، زیرا به نظرش دروغ گفتن بی معنی است.

وقتی وکیلش می خواهد به دادگاه نشان دهد که او انسانی مهربان است، او هیچ تلاشی برای نمایش احساسات انجام نمی دهد.

بیتفاوتی او نسبت به مادرش و نبود "عزاداری مناسب"، یکی از دلایل اصلی محکومیتش در دادگاه می شود.

۴) سؤال: ملاقات با راهنما در "بیگانه" چه نقش مهمی دارد؟

پاسخ کوتاه:

مرسو در مسیر خود، با کشیشی رو به رو میشود که تلاش می کند او را به سمت پذیرش خدا و توبه سوق دهد، اما مرسو این راهنمایی را رد می کند.

جزئیات آموزشی:

کشیش، نماینده ی باورهای دینی و اخلاقی است که جامعه آن را ضروری می داند.

مرسو، با رد کردن خدا، عملاً فلسفه ی پوچ گرایانه ی خود را تثبیت می کند و می پذیرد که زندگی، هیچ معنای غایی ندارد.

این ملاقات، آزمونی است که او را به انتخاب نهایی اش نزدیک تر میکند: پذیرش مرگ بدون ترس.


۵) سؤال: عبور از آستانه در "بیگانه" چه مفهومی دارد؟

پاسخ کوتاه:

عبور از آستانه زمانی رخ می دهد که مرسو به اعدام محکوم می شود و درمی یابد که زندگی، از اساس بی معنی است. اما به جای ترس، این حقیقت را با آرامش می پذیرد.

جزئیات آموزشی:

او به این نتیجه می رسد که زندگی هیچ هدف نهایی ندارد و همین بی معنایی، آن را زیبا می کند.

او دیگر نمی خواهد برای زنده ماندن بجنگد، زیرا پذیرش مرگ، آخرین گام در درک بی تفاوتی جهان است.

او به استقبال مرگ می رود، بدون اینکه به قضاوت های دیگران اهمیتی بدهد.

۶) سؤال: آزمونها، متحدان و دشمنان در "بیگانه" چه نقشی دارند؟

پاسخ کوتاه:

مرسو با آزمون هایی رو به رو می شود که او را مجبور به پذیرش فلسفه ی پوچ گرایانه ی خود می کند.

جزئیات آموزشی:

متحدان: ماری (دوست دخترش)، که همچنان به او علاقه دارد، و سلست (صاحب رستوران)، که باور دارد او آدم بدی نیست.

دشمنان: سیستم قضایی، جامعه ی اخلاق گرای الجزایر، و کشیشی که سعی میکند او را به توبه مجبور کند.

آزمونها: دادگاه، فشارهای اجتماعی برای نمایش احساسات، و مواجهه با مرگ.

۷) سؤال: نزدیک شدن به غار درونی در "بیگانه" چگونه بیان میشود؟

پاسخ کوتاه:

این مرحله زمانی رخ می دهد که مرسو در سلول خود، به مرگ نزدیک می شود و آخرین آزمون او، پذیرش این واقعیت است که زندگی بدون هدف است.

جزئیات آموزشی:

او دیگر از اعدام نمی ترسد و از اینکه جهان به بی تفاوتی او پاسخ داده، احساس آرامش میکند.

او خواستار استقبال "جمعیتی خشمگین" از خود است، زیرا این امر، آخرین اثبات پوچی زندگی است.

۸) سؤال: پیام نهایی مرحله "بازگشت با اکسیر" در "بیگانه" چیست؟

پاسخ کوتاه:

پیام نهایی این است که زندگی و مرگ، در نهایت بی معنا هستند، و پذیرش این بی معنایی، راهی برای رسیدن به آزادی ذهنی است.

📌سایه ها و ارتباطشان با کهن الگوهای سفر قهرمانی جوزف کمپل:

  1. سایه ی قهرمان (خود منفی): قهرمان به طور مداوم با جنبه های تاریک خود، ترس ها و ضعف های درونی اش رو به رو میشود. کهن الگوی سایه، نمایانگر این تضاد درونی است که قهرمان برای تحول باید بر آن غلبه کند و از آن عبور کند.
  2. سایه ی استاد (والد نیکوکار یا آموزگار معنوی): قهرمان برای رسیدن به خودآگاهی و توانایی های جدید، با شخصی حکیم یا استاد مواجه می شود که توانایی های درونی اش را بیدار می کند. این استاد در نهایت، قهرمان را به مواجهه با سایه ها و کشف حقیقت خود هدایت میکند.
  3. سایه ی حریف (آنتاگونیست یا نیروهای منفی): نیروهایی که از خارج قهرمان را به چالش می کشند و به طور معمول نمایانگر تضادها و مشکلات اجتماعی یا فردی هستند. کهن الگوی دشمن یا آنتاگونیست نشان می دهد که برای دستیابی به پیروزی و تکامل، قهرمان باید این موانع را شکست دهد.

سایه ی اصلی در بیگانه:
بی معنایی زندگی، عدم درک عاطفی و تنهایی در مواجهه با جهان بی رحم.

ارتباط با کهن الگوها:

  1. مِرسو کهن الگوی انسان بی معنی و بدون هدف است. او به دنیا و احساسات انسانی به عنوان چیزی بی اهمیت و بی ارزش نگاه می کند و هیچ تلاشی برای تغییر شرایط خود نمی کند. سایه ی او، انکار احساسات انسانی و بی اعتنایی به ارزش ها و معانی اجتماعی است.
  2. مادر مِرسو کهن الگوی آیینه ی بی احساس واقعیت است. مرگ مادر مِرسو به طور ناگهانی تأثیر عاطفی کمی بر او می گذارد، نشان دهنده ی بی تفاوتی او به روابط انسانی و زوال ارتباط عاطفی در دنیای بی معنی است. سایه ی او، دور شدن از احساسات عاطفی و ناتوانی در درک عمق تجربیات انسانی است.
  3. شخصیت های دیگر (رابرت، مری، قاضی) کهن الگوی مردم سرگشته و گرفتار در جامعه بی رحم هستند. آنها هر کدام به نوعی درگیر تفکرات و تعاریف اجتماعی هستند که نتایج شان به بیمعنایی زندگی مِرسو منتهی می شود. سایه ی آنها، فشارهای اجتماعی که انسان ها را در مسیرهایی هدایت می کنند که فراتر از اختیارات فردی است است.
  4. محاکمه ی مِرسو کهن الگوی محاکمه ی حقیقت و عدالت در دنیای بی معنا است. او در دادگاه به جرم قتل محکوم می شود، اما بیشتر به خاطر بی تفاوتی اش به اجتماع و احساسات انسانی محاکمه می شود، نه جرم واقعی اش. سایه ی آن، مفهوم بی عدالتی در دنیای اجتماعی که در آن فرد باید مطابق با معیارهای اخلاقی ظاهری باشد، نه واقعیت های درونی است.
  5. آدمکشی مِرسو کهن الگوی آگاهانه یا نا آگاهانه، کشتن بی هدف و بی احساس است. او در شرایطی از روی بی تفاوتی و تحت فشارهای محیطی قتل را مرتکب میشود، که نشان دهنده ی بی تفاوتی او به مفاهیم اخلاقی و معنای زندگی است. سایه ی آن، عمل های خشونت آمیز که ناشی از خودخواهی و بی معنایی است است.
  6. سفر مِرسو به زندان و مواجهه با مرگ کهن الگوی جستجوی حقیقت در دنیای بی ثبات و بی پایان است. مِرسو در نهایت از درک معنای زندگی و مرگ به عنوان دو امر بی پایان و بی معنی دست مییابد. سایه ی آن، شکست در رسیدن به فهم نهایی از زندگی و مرگ در دنیای سرد و بیروح است.
  7. محیط بی روح و گرمسیری کهن الگوی فضای سرد و بی احساس است. این محیط، که عمدتاً بر رفتارهای مِرسو و واکنش های او تأثیر می گذارد، نشان دهنده ی جهانی است که در آن هیچ چیز به نظر نمی رسد مهم یا معنادار باشد. سایه ی آن، بی روح بودن جهان و بی اثر بودن اقدامات فرد در آن است.
  8. در پایان، سایه ی اصلی داستان این است: در دنیایی که بی معنایی و بی احساسی بر آن سایه افکنده است، انسان ها باید خود را در برابر حقیقت زندگی و مرگ قرار دهند، اما ممکن است هرگز درک کامل یا معنای واقعی آن را پیدا نکنند.

سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه

در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل می‌کنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پست‌هایی ۱۰ دقیقه‌ای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمه‌ی زیر را بزنید 👇

ورود به اکو کاغذ