a.bavafa444@gmail.com
ارتباط حرکت اسپیرالی و مراتب خلق

مراتب خلق: از عقل اول تا نفس نباتی، از عالم امر تا عالم ماده؛
از وحدت مطلق تا تکثر محسوس.
در سنت عرفانی، این مراتب اغلب چنین ترسیم میشوند:
۱. عالم لاهوت (ذات)،
۲. عالم جبروت (عقل و ارواح)،
۳. عالم ملکوت (نفوس)،
۴. عالم ناسوت (جسم و ماده).
اما آیا اینها پلههایی از بالا به پاییناند؟
یا چیزی پیچیدهتر در میان است؟
۱. خلق، نه نزول صرف، بلکه مارپیچِ شدن
خلق، در نگاه ساده، نزولیست:
از بالا به پایین.
از امر به خلق.
از وحدت به کثرت.
اما در ساختار ژرف، این حرکت، مارپیچیست—not خطی.
هر مرحلهی نزول، بازتابی از مرحلهی پیشین دارد،
نه تقلیدی سطحی،
بلکه حضوری با درجهی کمتر از وحدت،
اما همچنان حامل معنا—even اگر در تاریکی.
یعنی:
«هرچه پایینتر میآیی،
نور کمتر میشود،
اما حضور معنا از بین نمیرود—فقط پنهان میشود.»
و این پنهانشدن، همان آغاز شکلگیری سایهی کیهانی است.
۲. حرکت اسپیرالی در سیر نزول
برخلاف تصور سادهی خطی (از بالا به پایین)،
حرکت در مراتب خلق، در هر نزول، بازتابی دارد، بازگشتی درونی،
و این بازتاب، همان انحنای مارپیچیست.
در هر مرحله:
- چیزی از نور حفظ میشود،
- چیزی از معنا فراموش میشود،
- و چیزی از امکان بازگشت باقی میماند.
این الگوی اسپیرالی یعنی:
«هر لایهی پایینتر،
هم دورتر است از اصل،
و هم در چرخش خودش،
راه بازگشت به اصل را حفظ میکند—even اگر فراموش شده باشد.»
۳. اسپیرال و سایه در مراتب خلق
در این نزول، سایه پدید میآید—not بهعنوان شر، بلکه بهعنوان فراموشی.
هرچه از لاهوت به ناسوت نزدیک میشویم:
- نور کمتر،
- غفلت بیشتر،
- و ایگو پررنگتر میشود.
اما این اتفاق، بخشی از اسپیرال است؛
یعنی:
«برای صعود، باید در عمق فرود بیایی؛
سایه، نقطهی برگشت است—not پایان.»
در عالم ناسوت، سایهی کیهانی به اوج میرسد:
جایی که خدا فراموش میشود،
معنا ناپیداست،
و فرد، مرکزیت توهّمی خود را مطلق میپندارد.
اما اسپیرال، حتی در این مرحله نیز، راهی برای بازگشت تعبیه کرده است—even اگر باریک و تار باشد.
۴. بازگشت اسپیرالی به خویشتن
در سنتهای عرفانی و روانشناسی یونگی، بازگشت به خویشتن:
- نه با پرش،
- نه با جهش،
- بلکه با حرکت مارپیچ به بالا انجام میشود.
انسان، از عالم ماده،
باید بهتدریج، با گذر از نفس اماره، لوامه، ملهمه، راضیه، مرضیه، مطمئنه،
به نفس کامل برسد؛
و این، دقیقاً حرکت اسپیرالی از پایینترین نقطهی مارپیچ به سوی مرکز نور است.
یعنی:
«مسیر بازگشت، تکرارِ صعود نیست؛
بلکه بازگشت از مسیری دیگر است؛
مارپیچ است—not معکوس سادهی نزول.»
۵. رؤیای نزول و صعود در روان
در خوابها و رؤیاهای یونگی،
وقتی فرد خود را در حال:
- پایین رفتن از پلههای مارپیچ،
- یا گم شدن در لایههایی زیرزمینی،
- یا بیرون آمدن از تونلی تاریک میبیند،
روان در حال بازسازی مراتب خلق و بازگشت است؛
اما نه با گامهایی خطی،
بلکه با بازگشتهای حلقهوار به نقاطی که پیشتر طی شدهاند—but از سطحی عمیقتر.
هر صعود، بخشی از نزول را روشن میکند؛
و هر نزول، راهی برای صعود در دل دارد.
۶. فردیتیابی، بازگشت از ناسوت به لاهوت
در نگاه یونگ، فردیتیابی سفری از ایگو به خویشتن است.
و این سفر، همخوانی شگفتانگیزی با مراتب خلق دارد:
- ایگو = عالم ناسوت،
- ناخودآگاه شخصی = ملکوت،
- ناخودآگاه جمعی = جبروت،
- خویشتن = لاهوت.
فردیتیابی، یعنی:
«من، ایگو،
با عبور از سایه،
به ناخودآگاه جمعی میرسم،
و در نهایت، با خویشتن آشتی میکنم—even اگر مسیرم طولانی و پُر پیچ باشد.»
و این سفر، نه خطی، نه فوری،
بلکه دقیقاً حرکت اسپیرالی به سوی مرکز وجود است—even اگر بارها و بارها سقوط کنم.
جمعبندی:
مراتب خلق، در قرآن، عرفان، و روان،
نه پلکانی خشک و بیانعطاف،
بلکه مارپیچی پویا، زنده، و آگاهانهاند؛
حرکتی از نور به تاریکی،
و سپس از تاریکی به روشنایی—but نه از همان مسیر.
در نهایت، جهان به انسان زمزمه میکند:
«تو در دل اسپیرالی از معنا فرود آمدی،
و حالا باید،
پلهپله، دورزنی،
و بازگردی—not برای تکرار،
بلکه برای آشتی.
اگر مارپیچ را بفهمی،
حتی سقوط هم نجات میشود.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم حکمت
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی سوره التین
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکتب فکری لائوتسه (Laozi)