a.bavafa444@gmail.com
ارتباط حرکت اسپیرالی و خوش بینی افراطی در اسلام

🔹 مقدمه: خوشبینی افراطی؛ نور یا انکار؟
خوشبینی افراطی اغلب با واژههایی مثبت همراه است:
امید، انگیزه، باور، ایمان.
اما در لایهای پنهانتر، این نوع نگاه میتواند به فرار از مواجهه با درد، انکار واقعیت، و سکوت سایه تبدیل شود.
در نگاه اسپیرالی، هرچه به مرکز روان نزدیکتر شویم، نورها خاموشتر، صداها آهستهتر، و معنا عمیقتر میشود.
و در این مسیر، اگر بخواهی فقط «روشنایی» ببینی، چرخش را مختل میکنی—not از سر شر، بلکه از سر هراس.
🔹 ۱. منطق اسپیرال: رشد، با عبور از تاریکی ممکن میشود
مارپیچ، مسیر عبور از نور به سایه، از سطح به عمق، و از دانسته به نادانسته است.
در این حرکت، فرد بارها با تضاد، ابهام، فقدان و سکوت مواجه میشود.
خوشبینی افراطی، در برابر این حقیقت، مانند چراغیست که نگذارد شب آغاز شود.
روان فریاد میزند: "درنگ کن، نگاه کن، عبور کن."
اما ذهنِ خوشبین میگوید: «همهچیز عالیست. مشکلی نیست. فقط مثبت فکر کن.»
و این، ایستادن در حلقههای بیرونی اسپیرال است—not رشد، بلکه دور زدنِ واقعیت.
🔹 ۲. سایه و خوشبینی افراطی: ترس از تاریکی، پشت نقاب لبخند
یونگ میگوید: «سایه، چیزی نیست که ما آن را نداشته باشیم؛ چیزیست که نمیخواهیم ببینیم.»
خوشبینی افراطی، اغلب راهیست برای ندیدن:
اندوهی که هست، اما اعتراف به آن سخت است
ترسی که مزمن است، اما پوشیده از امید
رنجی که در ناخودآگاه رسوب کرده، اما با جملات انگیزشی بیاثر شده
در این معنا، خوشبینی افراطی سایه را نه میپذیرد، نه درمان میکند؛
فقط ساکت میگذارد، و انتظار دارد که خودش خاموش شود—even اگر پنهانتر، مزمنتر، عمیقتر گردد.
🔹 ۳. عبد شدن: نه فقط در روشنایی، بلکه در پذیرش شب
ایگو خوش دارد نور را، پیروزی را، شادی را.
اما عبد، خود را در تمامی لحظهها میبیند:
در اندوه، در گمگشتگی، در ناتوانی، و حتی در شکست.
عبد شدن یعنی:
پذیرفتنِ بودن در مسیر—even اگر مبهم باشد.
ایمان به معنا—even اگر فوراً معلوم نباشد.
و این، چیزیست که خوشبینی افراطی از آن میگریزد:
ابهام.
اما رشد، درست در دل همین ابهام آغاز میشود—not در اطمینانهای ساختگی.
🔹 ۴. فشردگی شعاع: وقتی نور خاموش میشود، اما معنا زاده میشود
در حرکت اسپیرالی، هرچه شعاع کمتر میشود، فضای مانور هم کمتر میشود؛
و فرد ناچار است بهجای فرار، در مرکز درنگ کند.
اما خوشبینی افراطی در این فشردگی دچار هراس میشود:
«نکند همهچیز خراب شود؟»
«نکند منفینگری باعث بدتر شدن شود؟»
«نکند اگر به ضعف اعتراف کنم، آن را جذب کنم؟»
اما این ترسها، صدای ایگوست—not حکمت.
در این لحظات، خوشبینی، اگر افراطی باشد، تبدیل به گریز از نور درونی میشود.
و تنها با پذیرش این فشردگیست که مارپیچ، راهش را بهسوی معنا ادامه میدهد—even اگر بینور باشد.
🔹 ۵. نمونههای قرآنی: شکایت ایوب، تضرع یونس، سکوت مریم
قرآن، رشد را نه در شادی همیشگی، بلکه در صبر بر تاریکی میبیند:
ایوب (ع) با پوست رنجدیدهاش گفت: «أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ»
یونس (ع) در دل نهنگ، اعتراف کرد: «إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»
مریم (س) در تنهی نخل، گفت: «يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا»
در هیچکدام، نشانی از خوشبینی سطحی نیست؛
بلکه همه در دل تاریکی، حقیقت را پذیرفتند.
و این پذیرش، آغاز چرخش اسپیرالیشان بود—not انکار واقعیت، بلکه عبور از آن.
🔹 ۶. معناشناسی خوشبینی افراطی: وقتی نور، از پذیرش تاریکی جلوگیری میکند
خوشبینی افراطی، در اصل حسرت کودک برای نداشتن درد است.
کودک میگوید: «نمیخواهم درد بکشم. نمیخواهم غم را ببینم. نمیخواهم از دست بدهم.»
و چون درد، اجتنابناپذیر است، ذهن، نقابی از جملات مثبت میسازد:
«همهچیز عالی خواهد شد.»
«جهان مهربان است.»
«هیچوقت شکست نمیخورم.»
اما حقیقت این است که:
جهان، هم مهربان است، هم دردناک؛
و رشد، در لحظهای آغاز میشود که تو جرأت میکنی نور را خاموش کنی، و در دل شب بمانی—even اگر ندانسته.
🔹 ۷. عبور از خوشبینی افراطی: از توهم روشنایی، به آرامش معنا
اگر از خوشبینی افراطی عبور کنی—not با منفیبینی، بلکه با صداقت—
میتوانی:
امید داشته باشی، بدون انکار رنج
روشن باشی، بدون ترس از تاریکی
و حرکت کنی، بدون نیاز به قطعیت
در این عبور، تو همچنان به فردا ایمان داری؛
اما امروزت را هم میپذیری—even اگر مبهم، دردناک یا ناروشن باشد.
و این، عبودیت است:
پذیرش آنچه هست، نه آنچه باید باشد.
🔻 جمعبندی: خوشبینی افراطی، توقف در سطح اسپیرال است—not نور، بلکه ترس از تاریکی
در پایان، اگر خوشبینی افراطی را نه فقط ویژگیای مطلوب، بلکه مقاومتی در برابر دیدن حقیقت انسانی ببینی، درمییابی:
سایهای از ترس، پشت این لبخند روشن پنهان شده
ایگویی خسته، از فروپاشی میترسد
و عبد شدنی ممکن است، اگر پذیرش، جای انکار را بگیرد—even اگر غمگین باشد.
روان میگوید:
«میخواهم همهچیز خوب باشد،
اما شاید حالا وقت آن است که
بپذیرم که همهچیز… گاهی خوب نیست.
و در همین نپذیرفتن، رشد متوقف شده.
شاید باید چراغ را خاموش کنم.
در تاریکی بنشینم.
و ببینم، حتی بدون امید دروغین.
و شاید همینجاست که
روشنایی اصیل متولد شود—not از مثبتاندیشی، بلکه از عبور از شب.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکتب فکری لایبنیتس (Gottfried Wilhelm Leibniz)
مطلبی دیگر از این انتشارات
سایه های شخصیتی یونگی - سایه های درونگرایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
سایه های شخصیتی یونگی - چرا سایه داریم؟