a.bavafa444@gmail.com
ارتباط حرکت اسپیرالی با الشکور

الشكور: از ریشهی «شکر»، یعنی دیدن، قدر نهادن، پاسخدادن به مهر—even اگر اندک باشد.
در قرآن، این صفت در کنار صفاتی چون «علیم» و «غفور» آمده است:
إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر/۳۴)
پروردگار ما بسیار آمرزنده و بسیار شکرگزار است.
در اینجا، «شکور» بودن خدا به این معنا نیست که نیاز به چیزی دارد،
بلکه یعنی او آنقدر دقیق میبیند، که هیچ نیکیای را گم نمیکند—even اگر در دل زشتیها باشد.
۱. الشكور و ایگو: نیاز همیشگی به دیدهشدن
ایگو همیشه تشنهی تأیید است:
- من را ببین،
- قدردانم باش،
- بگذار مطمئن شوم که ارزش دارم.
اما در جهانی که پاسخ نمیدهد،
ایگو فرو میریزد.
و روان، اگر «شکور» را در درون نداشته باشد، در این سکوت بیرونی، از هم میپاشد.
شکور در روان، صداییست که میگوید:
«دیدم، حتی اگر کسی ندید.
درک کردم، حتی اگر تقدیری نبود.
این خوب بود—even اگر کامل نبود.»
۲. الشكور و سایه: نگریستن به نیمهی نجاتبخش تاریکی
در دلِ سایه، اغلب چیزی هست که روزی «تلاش برای بقا» بوده است:
- خشمی که برای محافظت آمده،
- انزوا برای مراقبت،
- حتی دروغ برای نجات روان.
وقتی روان شکور باشد، بهجای انکار یا تنبیه سایه، تلاش نادیدهماندهی درون را میبیند—even اگر نتیجهاش غلط بوده باشد.
یعنی:
«میدانم این رفتار نادرست بود،
اما پشتش، ترسی انسانی بود.
دیدمش، و میخواهم قدردان آن تلاش باشم—not نتیجهاش.»
و این آغاز شفای سایه است—not حذف آن.
۳. الشكور و اسپیرال یادگیری
در سیر مارپیچی رشد،
انسان بارها عقب میرود،
تکرار میکند،
و شک میکند که آیا اصلاً دارد جلو میرود یا نه؟
در اینجاست که الشكور درون، نیروییست که میگوید:
«همینکه برگشتی،
همینکه دوباره خواستی،
همینکه درد را دیدی—even اگر هنوز حل نشده—
خودش قابل دیدن و پاسداشت است.»
و همین دیدن، روان را از ناامیدی نجات میدهد.
۴. الشكور و رابطه با خویشتن: مهربانی با تلاشهای ناتمام
درون بسیاری از ما، صدایی هست که میگوید:
- «باز هم شکست خوردی»،
- «هیچچیز کافی نیست»،
- «دیگران بهترند.»
اما وقتی الشكور بیدار باشد،
صدایی دیگر، آرام و صبور میگوید:
«دیدم که سعی کردی،
دیدم که باز برخاستی،
دیدم که صداقت داشتی—even اگر همهچیز درست پیش نرفت.»
و این نوع گفتوگو با خویشتن،
نوعی از ترمیم روان است—not صرفاً انگیزهبخشی.
۵. الشكور در رؤیا
در خوابها، الشكور ممکن است اینگونه ظهور کند:
- کسی که فقط لبخند میزند، بدون پاداش،
- نوری که بر یک حرکت کوچک روشن میماند،
- یا مکانی که حتی برای اشکهای بیثمر، آغوش دارد.
در این رؤیاها، روان دارد تمرین میکند که بیقضاوت، فقط «ببیند و بپذیرد»—حتی اگر چیزی تغییر نکرده باشد.
۶. الشكور و فرآیند فردیتیابی
در سیر یونگیِ فردیتیابی، انسان نیاز دارد که:
- زخمها را بشناسد،
- سایه را بپذیرد،
- خویشتن را بسازد.
اما این مسیر بدون «شکور بودن» به بنبست میرسد،
زیرا فرد مدام از خود میپرسد:
- «چرا هنوز درست نشدم؟»
- «چرا هنوز میلغزم؟»
- «آیا اصلاً دارم رشد میکنم؟»
الشکور، صداییست که میگوید:
«بله،
حتی همین تردید تو، بخشی از بیداریست.
من دیدم،
و شکر کردم—even اگر چیزی هنوز شکوفا نشده.»
و همین درک بیصدا، ادامهی راه را ممکن میسازد.
جمعبندی:
الشکور، در قرآن و روان، نگاهیست که نور را میبیند—even در رنج.
نه برای پاداش،
نه برای اثبات،
بلکه برای پاسداشتِ خودِ حرکت—even اگر هنوز ناتمام باشد.
در نهایت، روان میگوید:
«من بخشی از تو هستم،
مرا بیدار کن،
تا بتوانی خودت را، با همهی نقص،
ببینی و بگویی:
دیدم.
فهمیدم.
و شکر کردم—even اگر هنوز کامل نشدی.»
سفر در اندیشه، در ۱۰ دقیقه
در اکو کاغذ، ادبیات، فلسفه و تاریخ را با نگاه یونگی تحلیل میکنیم. خلاصه ۱۵۰ کتاب و ۵۰ متفکر، در پستهایی ۱۰ دقیقهای ⏳ همیشه رایگان 📚✨ برای ورود، دکمهی زیر را بزنید 👇
ورود به اکو کاغذ
مطلبی دیگر از این انتشارات
سایه های شخصیتی یونگی - سایه های زیبایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل یونگی مفهوم بطر
مطلبی دیگر از این انتشارات
"حکایت موسی و شبان" از دفتر اول مثنوی مولانا